آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
گلی...
پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۴۲ قبل از ظهر
[#1]
|
||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1102
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
تولد شهید گلدسته محمدیان
در آغازین شب های سرد و یخ زده زمستان 1336 در روستای دوین، خانه ی گرم و با صفای عزیز الله و سکینه خانم با تولد اولین فرزندشان رنگ و بویی دیگر گرفت. آنها نام او را بر اساس نام مادر بزرگش که تازه از دنیا رفته بود انتخاب کردند و بعدها او را گلی صدا می زدند. او تنها، دختر حاج عزیزالله و سکینه خانم نبود، بلکه سنگ صبور و آرام جان آن ها و برادرانش نیز بود.
دوران تحصیل شهید گلدسته محمدیان:
گلی راهی مدرسه شد تا بیاموزد که بخواند و بنویسد، در روزگاری که اکثر دختران ایرانی از نعمت خواندن و نوشتن محروم بودند، او راه سختی را در پیش گرفته بود و می دانست که بدون حمایت پدر و مادر در شرایط سخت آن روز ها نمی تواند سختی ها را پشت سر بگذارد. با توجه به عدم امکانات آموزشی در روستا جهت ادامه ی تحصیل، بعد از پایان ششم ابتدائی ، پدرش او را به شیروان می برد تا از ادامه تحصیل باز نماند. گلی بعد از اتمام مراحل تحصیل در مدرسه تصمیم ورود به دانشرا می گیرد ناچارا به بجنورد می آید و بعد از قبولی در آزمون ورودی مشغول تحصیل می شود.
رنج دوری از خانواده و تلاش های او نتیجه می دهد و بعد از پایان تحصیلات شغل معلمی را انتخاب می کند تا در تربیت فرزندان کشورش سهیم باشد. گلی برای شروع کار ابتدا به روستای هنامه رفت و سپس کارش را در سرچشمه دوین ادامه داد.
زندگی مشترک شهید گلدسته محمدیان
در سال 1358 گلی که معیارش برای تشکیل زندگی مشترک، ایمان وتقوا است با پسری به نام حیدر محمدی مقدم کارمند نیروی هوایی ارتش ازدواج کرد تا زندگی جدید خود را در کنار همسری مهربان و با ایمان آغاز کند. مراسم ازدواجشان را بر اساس سنت رسول الله (ص) پاک و بی پیرایه برگزار کردند.
با توجه به شغل همسر، زندگی مشترکشان را در دزفول شروع کردند، پدر و مادر گلی و بعضی از نزدیکان او پس از مراسم ساده عروسی همراه گلی و حیدر به دزفول رفتند تا دعای خیرشان بدرقه ی این شروع شود.
باورش سخت است گلی که از دوری والدین بیمار می شد این بار به آنها دلداری می دهد.
زندگی گلی و حیدر شروع می شود و در کنار هم تمام امید و آرزو هایشان را به تصویر می کشند تا با هم و همراه هم به آنان دست یابند. گلی خون خود را رنگین تر از خون مردمان کشورش نمی داند و می خواهد با حضورش، مایه ی امید و قوت قلب خسته ی آنان باشد.
تولد شهید سمیه محمدی مقدم
در سال 1360 میان امواج متلاطم و بی قرار جنگ، خداوند دختری زیبا به محفل کوچک و پر از عشق آنان عطا کرد، آنها نام این هدیه کوچک را سمیه نامیدند. شور و اشتیاق شهادت هر روز بیشتر از قبل در جانش ریشه می دواند و با چنان ایمانی آن را آرزو می کرد که سبب نمایان شدن نگرانی و ترس بر چهره ی پدر و مادرش می شد. از مرگ هراسی نداشت و شهادت همراه همسرش را آرزوی خود می دانست و در دعا و عبادتش، آن را طلب می کند.
تقدیر الهی چنان رقم خورد تا گلی و حیدر، همراه دختر نازنینشان در انتظار فرزند دیگری باشند تا همبازی سمیه باشد.
روزهای جنگ می گذرد و زمان به دنیا آمدن فرزند دوم نزدیکتر می شود قرار است مادر برای کمک به دخترش به دزفول بیاید زیرا چشم انتظاری همراه با شادی گلی و خانواده اش به شمارش معکوس رسیده و زمان تولد کودکشان نزدیک است.
شهادت گلدسته محمدیان و خانواده اش:
این ایام همزمان با محرم است، در میان شادی و غم دنیا در چهارم آبان ماه 1361 گلی به آرزویش می رسد و طعم شیرین شهادت را می چشد. آری گلی همراه حیدر و سمیه قفس تن را رها می سازد و راهی گلشن رضوان می شود و آرزویش به انجام می رسد .
شادی روح تمام شهدا صلوات |
||
|