آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
فاطمه (س) بعد از رحلت پدر
یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۲۳ بعد از ظهر
[#1]
|
||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1102
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
پس عمر آتشی آورد برای این که خانه حضرت فاطمه (س) را به آتش بکشد. حضرت زهرا (س) عمر را می بیند که آتشی دارد و در صدد آتش زدن خانه است . و گفت: ای پسر خطاب چه می خواهی؟! آیا میخواهی خانه مارا به آتش بکشی؟! عمر گفت : بلی. (63) سخن محمد بن جریر طبری محمد بن جریر طبری در تاریخش می نویسد: عمر بن خطاب به منزل علی (ع) رفت و در این منزل طلحه، زبیر و مردانی از مهاجران بودند . عمر گفت به خدا سوگند من خانه را بر شما به آتش می کشم، مگر این که از این جا خارج شوید و با ابوبکر بیعت نمایید. پس زبیر در حالی که شمشیر خویش را حمایل کرده بود بر عمر حمله کرد و با عمر درگیر شد و شمشیر از دستش افتاد او را گرفتند و .... (64) سخن عمر رضا کحاله پس عمر آمد و فریاد زد ، در حالی که متحضان در خانه حضرت فاطمه (س) بودند و اینان حاضر نمی شدند که از خانه بیرون روند . عمر هیزم می خواست و گفت: سوگند به آن که جان عمر در دست قدرت اوست ، باید این گروه از یان خانه خارج شوند و گرنه من خانه را با اهلش به آتش می کشم . به عمر گفته شد که ای "اباحفص" در این خانه فاطمه (س) هست! عمر گفت حتی فاطمه هم در این خانه باشد، من این خانه را به آتش می کشم. (65) سخن ابن شحنه ابن شحنه در تاریخ می نویسد: زیدبن اسلم می گوید: ما از آن افرادی بودم که با عمر همکاری می کردم و در آن هنگامی که علی (ع) و همراهانش در خانه حضرت زهرا (س) اجتماع کرده بودند تا با ابوبکر بیعت نکنند، به درب خانه فاطمه (س) هیزم می بردم،پس عمر به فاطمه (س) گفت: از خانه خارج بشو و گرنه خانه را با آنان که در آن هستند، به آتش می کشم. (در این هنگام د راین خانه علی، فاطمه ، حسن و حسین و جماعتی از اصحاب پیامبر (ص) بودند.) فاطمه گفت: آیا خانه رابر فرزندانم به آتش می کشی؟! عمر گفت: آری به خدا سوگند خارج شوند و با ابوبکر بیعت کنند و گرنه خانه را به آتش می کشم. (66) سخن بلاذری بلاذری در انساب الاشراف می نویسد: ابوبکر کسی را فرستاد تا علی(ع) را برای خلافت خویش بیعت بگیرد، وی از علی(ع) خواست که بیعت کند، ولی آن حضرت بیعت نکرد. پس عمر آمد که با او همرهانی بود. حضرت فاطمه (س) وی را در جلوی درب منزل خویش دید و گفت: ای پسر خطب آیا می خواهی خانه مارا به آتش بکشی؟ ! عمر گقت : آری ... (67) سخن ابن ابی الحدید ابن ابی الحدید معتزلی شافعی در شرح نهج البلاغه می نویسد سعدبن ابی وقاص و مقدادبن اسود در زمره متحصنان در خانه حضرت فاطمه (س) بودند، متحصنان در این خانه جمع شده بودند و می گفتند که تنها با علی (ع) بیعت می کنیم، نه با ابوبکر ، عمر آمد، تا این خانه را بااهلش به آتش بکشد. زبیر با شمشیرش خارج شد و فاطمه (س) از خانه بیرون آمد، در حالی که گریه می کرد و فریاد می زد.... (68) همو در جای دیگر می نویسد: عمر به خانه فاطمه(س) آمد در حالی که در این خانه مردانی از انصار و تعدادی نیز از مهاجران بودند، گفت: سوگند به آن که جانم در دست اوست یا باید برای بیعت با ابوبکر از خانه خارج شوید و یا برای این که خانه را بر شما به آتش می کشم... (69) سخن عیسی کوفی عیسی کوفی در المصنف در این باره می نویسد که عمر تهدید کرد که خانه حضرت فاطمه (س) را به آتش می کشم. (70) 2-2- ضرب وشتم به آن حضرت صلاح الدین صقدی شافعی در کتاب الوافی بالوفیات درترجمه نظام می نویسد: همانا عمر در روز بیعت به شکم حضرت زهرا(س) زد تا این که محسن آن حضرت سقط شد. (71) - ابن حجر عسقلانی در کتاب لسان المیزان در ترجمه احمد بن محمد بن سری می نویسد: عمر محکم بر سینه حضرت فاطمه (س) کوبید که از این کار محسن حضرت سقط شد. (72) -3-2- محروم کردن آن حضرت از فدک و صدقات خیبر و ارث پدری در بحث آینده در این باره مطالبی بیان می شود. |
||
|