آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
غزل های حسین منزوی
دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۴۶ قبل از ظهر
[#37]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
من عشق را انگار یک شب خواب دیدم وز رهگذرها داستانش را شنیدم کو آن سبک باری که چون پر می گشودم چون کودکان در خواب هایم می پریدم من زخمی از دیروزم و بیزار از امروز وز آنچه می نامند فردا ، ناامیدم... یا جبر بود و یا جهان تاریک،آن روز روزی که من تقدیر خود را برگزیدم شب بود و سردابی، ندیدم آفتابی چندان که تودرتوی ظلمت را، دریدم شب بو نبود،آری،تمامش شوکران بود گل های بسیاری که از هرسوی چیدم گفتم بیفروزم چراغی در شب اما در زیر آب انگار کبریتی کشیدم! همواره یا دیر آمدم، یا زود،یعنی هربار بی هنگام شد وقتی رسیدم... #حسین_منزوی |
||
|