آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
ماجرای شرم آور
دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶ ۱۲:۴۶ بعد از ظهر
[#1]
|
||
بانو
شماره عضویت :
1042
حالت :
ارسال ها :
2763
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
395
اعتبار کاربر :
19494
پسند ها :
2065
تشکر شده : 1034
|
سلام. ما همه به حضرت رضا علیه السلام و ساحت مقدس روضه منوره ایشان سلام و ارادت داریم و صد البته که باید در شهری که منور به نور ایشان است بیشتر مواظبت و مراقبت بیشتری نسبت به اعمال و رفتارمان داشته باشیم و به این نکته توجه کنیم و در این زمینه همه ما چه زائر و چه مجاور مسئول هستیم. و البته این نوع حادثه هارا عمومیت به افراد ان منطقه ندهیم و بگوییم مردم فلان شهر فلان هستند همه جا ادم خوب و بد هست.. اما از طرفی حوادث و اتفاقات مربوط به زمان و مکان مشخصی نیست همه ما باید حواسمان جمع باشد که گول شیطان را نخوریم یک نکته هست و ان اینکه اگر گناهی صورت می گیرد به اختیار ماست خدای متعال به انسان قدرت انتخاب و اختیار داده و راه بد و خوب را از هم مشخص کرده حال این ما هستیم که بد یا خوب را انتخاب می کنیم اگر حادثه بالا را خوب بخوانید به این نکته می رسیم که این خانم خودش قدم اول را از روی بی فکری انتخاب و ان را ادامه می دهد .. نقل قول هنوز چند قدم از آن جا دور نشده بودم که یکی از خدمه بیمارستان نزد من آمد و در حالی که شماره تلفنش را به من داد گفت با من تماس بگیر تا برایت از پزشک متخصص مذکور وقت بگیرم. با این کار او خیلی خوشحال شدم و روز بعد با همان شماره تماس گرفتم. آن جوان به راحتی برای همان روز نوبت ویزیت گرفت و من موفق شدم با این کار مادرم را نزد پزشک ببرم. آن روز از خوشحالی نمی دانستم چگونه از آن جوان قدردانی کنم. بعد از این ماجرا هر وقت برای درمان مادرم قرار بود او را نزد پزشک ببرم با همان جوان در بیمارستان تماس می گرفتم و او هم بلافاصله برایم نوبت ویزیت می گرفت. این گونه بود که روابط تلفنی و پیامکی ما به بیان جملات احساسی و عاطفی ؟کشید به طوری که خیلی زود روابط تلفنی ما به دیدارهای حضوری و پنهانی انجامید چرا که من سعی می کردم به خواسته های او توجه کنم و به این ترتیب بتوانم برای مادرم به راحتی نوبت ویزیت بگیرم. ولی مدتی بعد خانواده ام متوجه این ارتباط شیطانی شدند و ... حالا هم اگر چه به خاطر ضعف اعتقادی در این گرداب فرو رفتم و از این کارم به شدت پشیمانم اما نمی دانم چگونه با این آبروریزی به چشمان همسرم نگاه کنم درحالی که زندگی ام در آستانه فروپاشی قرار گرفته است... خدایا خودت انی و کمتر از انی ما را به خودمون وامگذار /الهی امین
ویرایش ارسال توسط : عقیق
در تاریخ : دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۶ ۰۴:۳۸ بعد از ظهر |
||
|