آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
شهید حسن وکیل زاده
جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷ ۱۲:۲۵ قبل از ظهر
[#2]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3401
حالت :
ارسال ها :
977
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
200
اعتبار کاربر :
1499
پسند ها :
144
تشکر شده : 243
|
بعد از انقلاب اسلامي حسن در مسجد و پايگاه بسیج فعاليت چشمگيري داشت ؛بيشتر اوقات خود را با همسنگرانش در مسجد و پايگاه بسیج برای خدمت به اسلام و مسلمين مي گذراند . هميشه پيشتاز مبارزه با افكا ر منحرف بود. به امام خمینی ویارانش عشق می ورزید .همیشه می گفت:سعي كنيد از امام امت كه ولي فقيه و راهنماي ما و نائب به حق امام زمان (عج) است پيروي كنيد و به فرامين آن بزرگوار جامه عمل بپوشانيد ، كه همه مديون اوهستیم . او در دورره ی دبيرستان ثبت نام می کند اما قبل از آنكه وارد دبيرستان شود بدون اطلاع پدر و مادر به بسيج می رود و عضو این نهاد مردمی می شود. يك هفته مانده به آغاز سال تحصيلي 1360 , حسن پدرش رابه بسيج برد و با اينكه به دلیل سن کمی که داشت ,مسئولین مانع رفتنش به جبهه می شدند اما با برخوردي قوي ومحكم وبا اعتقاد راسخ به ولايت فقيه و انقلاب اسلامي وبا اصرار رضايتنامه ي پدروموافقت مسئولین را به دست آورد .او موفق شددرسی ام شهریور1360 به آرزوي ديرينه خود يعني حضور در جبهه نبرد حق عليه باطل ودفاع از کشوربرسد. باشور وشوق به تهران میرود . از او می خواهند در تهران بماند و در آنجا خدمت کند .چند هفته اي در تهران براي حفاظت زندان اوين می ماند اما طاقت نمی آورد و به كردستان میرود .اودراولین ماموریت خود که 45 روز طول می کشد با فداكاري و از خود گذشتگي در آزاد سازي روستاها وشهر های كردستان از وجود ضد انقلاب ودشمنان مردم ,به خصوص در منطقه كامياران و مريوان فعالیتهای چشمگیری مي كند. از نظر جسمي كوچك بود اما رفتن به منطقه كوهستاني كردستان و آشنا شدن با جنگهای طاقت فرسای کوهستانی قدرت وتوانائي جسمي خوبي به او داد.با آغاز امتحانات ثلث اول به تبريز بر مي گردد و با فعاليت بيشتر در كلاس درس، موفق می شود امتحانات را با نمرات خوب پشت گذارد. اومدرسه ودرس خواندن را سنگر دوم معرفي مي كند . دریادداشتهایش می نویسد: "وقتي كه در آبانماه سال 1360 از جبهه كردستان برگشتم خواستم تحصيل خود را ادامه دهم .روزها برايم سخت مي گذشت حتي نمي توانستم در كلاس بنشينم . اين را نيز ياد آور بشوم كه من قبل از اينكه به جبهه بروم به درس علاقه زيادي داشتم وآنهم به رشته علوم تجربي ,چرا كه مي خواستم بعد از اتمام تحصيل خدمتي به اسلام ومملكت اسلامي بكنم ولي بعد از اينكه از جبهه برگشتم ديگر آن علاقه خود را از دست داده بودم چرا كه جبهه عالمي ديگر است وانسان را به سوي خود جذب مي كند. ديگر عاشق جبهه شده بودم ,عاشق جهاد و اين علت باعث شد آن علاقه اي كه به درس خواندن داشتم از من شسته شود
ْ |
||
|