بنام الله جل و جلاله
سلام عليكم و رحمه الله
پاسخ دقيق به سوال فوق نيازمند تكه تكه كردن سوال است و پاسخ به هر بخش ان در فضاي مجزا چرا كه در بطن خود سوال چند خطي شما مباحث بسياري مطرح است كه هر كدام خود تفصيلي دارد . مثلا اينكه از ابتدا وجود را همان روح گرفته ايد خوب اين درست نيست وجود در محل خود بحث ميشود و روح در محل خود ، هر كدام از اين مباحث در علوم مختلف داراي تعاريف گوناگوني هستند مثلا وجود از ديد عرفا يا فلاسفه يا متكلمين و فقها . لذا ما چاره نداريم در اين مجال كه در حد اجمالي بحث كنيم و بسياري از ريزه كاري هاي بحث را رها كنيم
توجه به يك نكته قبل از پاسخ به سوال ضروري است و ان اينكه (فرض غلط در سوال موجب عدم پاسخ درست است )اين يك قانون است ما بايد با فرض درست حركت كنيم مثال كسي سوال كند / فيل با اين وزن بسيار چگونه پرواز ميكند ؟ / خوب اينجا يك فرض غلط است اگر پاسخ دهنده به اين فرض غلط محيط باشد و علم داشته باشد در همان ابتدا ابراز فرض غلط ميكند و مسير پاسخ روشن ميشود اما اگر عالم به موضوع نباشد هيچ گاه پاسخ منتهي به نتيجه نميشود با توجه به اينكه به من اطلاع داده اند كه اين سوال در روم هم مطرح شده و موجب در گيري اذهان كاربران بوده ما به اين نتيجه ميرسيم كه كاربران به فرض هاي غلط در سوال توجه نكرده اند برخي از فرض هاي غلط سوال عبارتند از:
1_ وجود ادمي روح نيست وجود خود داراي معنايي مستقل است و روح هم مستقل
2-تعريف ژن (ژن همان عامل وراثت است كه با توليد پروتئين ها انسان و يا غير انسان را متاثر ميكند مانند رنگ چشم يا مو و يا پوست و غيره و عامل انتقال ژن ها والدين هستند)
3_موضوعي مطرح شده با نام عصبانيت در برابر ارامش . / كه پرسشگر محترمه با قرار دادن اين دو در كنار همديگر سعي در مقايسه دارد به اين شكل كه فرد الف عصباني است و فرد ب ارام لذا فرد الف با توجه به دارا بودن عصبانيت مرتكب خطا ميشود و مورد توبيخ اما فرد مقابل اين مسير را نميرود و موجب پاداش در اينجا يك فرض غلط بزرگ ديگري رخ داده ( خواهشمندم دقت كنيد چون بحث كمي استدلالي است )اگر ما منشا هر دو نفر را و دارايي هر دو نفر را خدا ببينيم يعني خدا به يكي عصبانيت داده و به ديگري ارامش واقعا اين سوال مطرح است كه اينجا نقض عدالت است مانند معلمي كه از دو شاگرد امتحان بگيرد در حالي كه به يكي اموزش داده و ديگري اموزش نديده اينجا عدالت معلم مخدوش است اما اين نسبت به خداوند صدق نميكند چون خداوند انسانها را عصبي يا غير صبور و با تفاوتهاي غير حجتي نيافريد(غير حجتي يعني عدالت خداوند حكم ميكند كه هر كسي را كه مورد بازخواست قرار بدها حجت را بر او ابتدا تمام كند لذا بايد ابزارهاي لازم را هم در اختيار او قرار دهد تا حجت بر او تمام شود اگر خداوند ان حد نياز ارامش و حد نياز ها از اسباب را به او ندهد تا بر او حجت تمام شود امكان بازخواست او نيست اين امري بديهي است چه بسا روش دين و مذهب خودسازي است يعني تسليم بودن و صبوري لذا هر انساني با اتكا به فرامين الهي به اين موارد دست پيدا ميكند و خود اين كنترلها موجب كمال بشري است انساني كه چشم خود را بر حرام ميبنند بر شهوات ميل خود را ميبندد اينها اميال انساني است كه ادمي را به ان سمت سوق ميدهد اما كنترل موجب كمال ميشود و عصبانيت هم خارج از اين نيست كه اگر كسي در شريعت درست حركت كند به نتيجه خواهد رسيد يعني كنترل بر خود جهت رسيدن به كمال ) حالا حتي در فرض محال يا غير محال كسي متاثر از ژن (كه خود ان محل بحث است) اما با فرض پذيرش كه كسي به هر دليلي دچار عصبيت شده و دچار خطا اينجا چند سوال مطرح است ايا اين فرد مختار بوده يا نه - ايا اين فرد توان كنترل خود را داشته يا نه - ايا اون مباحث خودسازي و مكارم اخلاق كه موجب رسيدن به كمالات انساني بوده را رعايت كرده يا نه - ايا از ابزارهايي مانند الا بذكر الله تطمعن القلوب استفاده كرده يا نه
اگر ما بپذيريم كه توانايي كنترل داشته و مختار بوده در نتيجه عصبيت و نا ارامي توجيهي بيش نيست و اگر بپذيرم كه نه كنترل بر خود ندارد و مختار نيست به اين نتيجه ميرسم كه ديوانه است و ديوانه در دنيا و اخرت بازخواستي ندارد انچه مورد بازخواست است فعل مختار است و همين مسعله براي ما هم قابل درك و ملموس است مثلا اگر كسي به ما اسيب وارد كند يا خدايي ناكرده موجب قتل عزيزي از ما شود ايا ما توجيه عصبانيت را ميپذيريم هيچ انسان عاقلي اين را نميپذيرد چون انسان قبل از اينكه عصبي باشد مختار است اول عصبي نميشود بعد مختار بلكه اول مختار است بعد عصبي شده خود عصبي شدن فعل مختار استار خود واقعي شخص اسبابي را فراهم كرده چه در زمان ارتكاب جرم يا از قبل كه با اختيار خود اين مسير را در پيش گرفته و به اين مرحله رسيده با اين وجود حتي در اين مرحله هم راه بازگشت هنوز قطع نيست .تزكيه و خودسازي و تسلط بر خود استفاده از اذكار رهايي از عصبانيت مانند گفتن لا اله الا الله و يا توصيه هايي كه در روايات امده ، نوشيدن اب ، خارج شدن از معركه همه اينها كمك ميكنه كه انسان مختار مرتكب خطا در اين حالات نشود اين بخش را بسيار خلاصه پاسخ دادم هر چند محل بحث بيشتري بود كه اگر نياز بود در اينده ادامه ميديم .اما بعد
در مورد داروهاي روان گردان يا هر چيزي اينجا بحث فقهي بيشتر موضوعيت داره لذا يك قانون كلي را خدمت شما عرض ميكنم اگر كسي بدون اختيار خود دچار پريشاني غير قابل كنترل گردد بر او هرجي نيست لذا يك بيمار كه به تشخيص پزشكان مجرب و معتمد تشخيص به مصرف فلان دارو داده شده است و دارو موجب اختلال او شده اين فرد معذور است (و البته اين بيماران هم مورد مراقبه دقيق قرار ميگيرند و رها نيستند معمولا) اما بعد
در بخش ديگري از سوال فرموديد كه خداوند از افراد عصبی و افراد آرام یکسان توقع دارد؟
اگر بلی عدالت کجاست؟! اگر خیر پس توقعات افراد با هم از نظر خداوند متفاوته؟!پس جایگاه انسانها تعیین شده است؟!
خداوند رحمان از همه يك توقع را ندارد در روايت امده كه حسنات الابرار سیئات المقربین لذا به نظر نميرسد از همه توقع يك سان باشد ابتلا و امتحان هم يك سان نيست از حضرت ابراهيم عليه السلام امتحان داخل شدن در اتش گرفته ميشود ، ذبح فرزند گرفته ميشود از من و شما امتحان متفاوت است مثل كنترل بر خود بر چشم بر جوارح بر اعصاب امتحان ما اين است دوست دارم كاربران هم در ادامه نظر خود را بيان كنند و اين جمله مشهور را شرح بدن كه چي از اين ميفهمند ((حسنات الابرار سیئات المقربین)) لذا ما افراد را به عصبي و ارام تقسيم بندي نميكنيم چون عصبانيت و ارامش فعل مختار است نه فعل تكوين يعني خداوند اينها را اينجوري قرار نداده عصباني نيافريده ارام نيافريده بلكه هر كدام از اينها با اتكاي به شريعت ميتوانستند كسب كمال كنند و در جاي ديگري باشند لذا محيط هر دو مساوي بوده دستيابي هم مساوي است در نتيجه امتحان و مسعوليت هم مساوي لذا عدالت محض است و انسان با اختيار خود مسير اينده خود را انتخاب ميكند . جايگاه انسان براي خداوند مشخص است يعني خداوند جايگاه افراد را ميداند اما اين در مختار بودن انسان تاثير ندارد مثال ميزنم يك معلم ميداند علم دارد كه فلان دانش اموز از فلان درس مردود است يا فلان دانش اموز موفق است اين علم معلم است اما علم معلم به مرود شدن يا موفقيت دانش اموز تاثيري ندارد يعني از او سلب اختيار نميكند كه موفق شود يا نه
من سوال شما را ارجاع ميدم به قران ببينيم قران به اين سوال چه پاسخي داده سوره مباركه بقره ايه 276
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (٢٨٦)
ترجمه حضرت ايت الله مكارم حفظه الله
خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمى کند. (انسان،) هر کار (نیکى) را انجام دهد، به سود خود انجام داده; و هر کار (بدى) کند، به زیان خود کرده است. (مؤمنان مى گویند:) «پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم،ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که (بخاطر گناه و طغیان،) بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى. پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار و ما را عفو کن و بیامرز و مورد رحمت خود قرار ده.تو مولا و سرپرست مایى،پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان.» (٢٨٦)
لذا ما ميبينيم براي تمام افراد جامعه ان حداقل هايي كه نياز دارند تا بازخواست شوند قرار داده شده است و هيچ توجيهي در خطا و غير ان نيست همين ايه پاسخ كامل سوال شما كاربر بسيار محترمه و ارجمند روم و سايت ياران منتظر حضرت بقیة الله الاعظم روحی لتراب مقدمه الفداء است
بخش پاياني سوال هم تكرار بخش اول بود كه در بخش اول شرح شد . پاسخ مختصر و اجمالي به اين سوال در حد توان خدمت شما عرض شد اميدوارم مورد تاييد و همراهي قرار گيرد چند بيت شعر هم از امضا شما در انجمن به خود شما تقديم ميكنم كه در همين شعر هم پاسخ سوال مستتر است
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت ، شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
بدر آی تا ببینی طیران آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدم بیان آدمیت
عالمانه