* شیعه شدن خود را چگونه با خانواده درمیان گذاشتید؟
وقتی به خوزستان بازگشتم، تا چند روز اول در برزخ فکری بودم. سعی میکردم با مطالعه کتبی همچون “شبهای پیشاور”، “آنگاه که هدایت شدم”، “شیعه پاسخ میدهد” و … آرامش بگیرم. وقتی به آرامش درونی رسیدم، دیگر وقتش بود تا خانواده ام را از این حقیقت مطلع سازم تا تصمیم بگیرند.
* چه راهی را برای تحقق این مهم برگزیدید؟
ما در منزل ماهواره داشتیم. پدر و مادرم بیشتر سریال های عربی را مشاهده میکردند، خواهر کوچکم کارتون میدید و برادرم نیز به تماشای فوتبال میپرداخت. من نیز پیش از آنکه شیعه شوم، فقط شبکه های وهابیت را دنبال میکردم و دیگر اعضای خانواده هیچوقت پای صحبت کارشناسان این دست برنامهها نمینشستند.
یک روز که عزم را برای گفتن حقیقت شیعه جذب کردم، به منزل آمدم و همه بودند. تلویزیون را روشن کرده و شبکهای از اهل سنت که غالبا کارشناسان و مجریان افراطی در آن مقابل دوربین میرفتند، را انتخاب کردم. این بار فردی به نام «ملازاده» در حال صحبت بود و فحش های رکیک به شیعیان و نظام حاکم ایران میداد.
پدرم سریعاً سر برگرداند و پرسید این چه شبکهای است؟ گفتم، شبکه اهل سنت. گفت، این کارشناس کیست؟ پاسخ دادم، از علمای بزرگ اهل سنت. با تعجب به من رو کرد و گفت، این پیرو سنت است که اینگونه رهبر و مراجع ایران را به فحش و ناسزا بسته است؟! گفتم، بله متاسفانه.
سپس، قرآن و کتب شیعه و سنی را آوردم. همانند همان روحانی مستقر در حرم امام رضا(ع)، ولایت حضرت علی(ع) را بر اساس قرآن و کتب معتبر اهل سنت برایشان اثبات کردم. آنها نیز با دیدن حق و حقیقت، شهادتین را گفتند و شیعه شدند.
* از آن پس، مشاهده شبکه های اهل سنت در منزل قدغن شد؟
به چه شدتی(باخنده). یک روز همان شبکه را برای مشاهده واکنش خانواده انتخاب کردم. ناگهان صدای پدرم را شنیدم که فریاد زد “شبکه را عوض کن، نمیخواهیم چهره این ملعونها را ببینیم”. وانمود کردم که نمیشنوم، پدرم با غضب نگاهی به من کرد و کابل تلویزیون را از پریز برق کشید!!
* چه شد که طلبگی را برگزیدید؟
با فعالیت در این عرصه میخواستم از شیعه و تشیع بیشتر بدانم. الان بیش از ۴ سال است که لیاقت سربازی امام زمان(عج) را پیدا کردهام.
* کجا طلبه شدید؟
مشهد
* چندسال آنجا بودید؟
یکسال؛ بعد از آن به خوزستان آمدم. تا به حال این مدت طولانی از خانواده دور نشده بودم. کمی سخت گذشت.
* یکسالی که در مشهد بودید، حضور وهابیت را حس کردید؟
بله، باعث تاسف است که وهابیون در مشهد نمازجمعه نیز برگزار میکنند.
* نمونهای از اقدامات ضدشیعی آنها که برای خودتان مشهود بوده را بیان بفرمایید.
حدوداً ساعت ۱ بامداد یکی از شبهای ماه مبارک رمضان عازم حرم امام رضا(ع) شدم. نمیدانم چطور بود که قسمت بازرسی ورودی حرم، زائران را آنطور که باید و شاید تفتیش نمیکرد.
گویا دو تن از وهابیون نیز از این فرصت استفاده کرده و از دو ورودی مختلف به همراه اجزای تفکیک شده یک بمب دستی، وارد حرم میشوند. وقتی از قسمت بازرسی عبور میکنند، در محلی به هم میرسیدند و اجزای تفکیک شده آن بمب دستی که میان یکدیگر تقسیم کرده بودند را در کنار یکدیگر قرار میدهند.
سپس خود را به ضریح رسانده و بمب دستی را به سمت آن پرتاب کردند. خیلی عجب بود؛ به مدد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بمب عمل نکرد و بر روی زمین آرام گرفت.
در همان لحظه یکی از زائران که صحنه را زیر نظر داشت، با گرفتن دست آن وهابی موجبات دستگیریاش را فراهم کرد. اما تا وقتی که خدّام خود را به آن وهابی برسانند، زائران کاملاً از خجالت این فرد ملعون درآمدند. اینجاست که باید گفت: با آل علی هرکه درافتاد؛ ور افتاد…
* در ابتدا گفتید که بدون اطلاع خانواده قصد سفر به عربستان را داشتید که پس از چندسال با دیدن شما در شبکههای ماهوارهای، از موقعیت مکانیتان مطلع شوند. اما در وصف حالت طلبگی که پس از شیعه شدن آن را انتخاب کردید؛ گفتید که تا به حال یکسال از خانواده دور نبودید و احساس دلتنگی میکردید. گویا تغییر مذهب موجب تغییر احساسات نیز شده است؟!
مقایسه جالبی کردید. تا به حال به این دو حسی که بیان کردید، فکر نکرده بودم. حالا که حالات قبل و بعد گرایش به تشیع را بررسی میکنم؛ انگار همینطور است که شما گفتید.
پس از آنکه شیعه شدم، خانواده برایم اهمیت زیادی پیدا کرده بود چراکه مذهب تشیع چنین سفارش کرده است. در وهابیت آنقدر که علمایشان از تنبیه زن برای تربیت سخن به میان میآورند، اصلا از چگونگی گرم کردن کانون خانواده حرفی نمیزنند.
* اعتقاد اهل سنت خوزستان نسبت به امامان و معصومین(ع) چگونه است؟
اکثر اهل سنت خوزستان را مردم عوام تشکیل میدهند. از چیزی مطلع نیستند، به دنبال حقیقت نمیروند. همانطور که در صحبتهای پیشین عرض کردم، عالمان اهل سنت از اینکه برحق نیستند مطلعاند، وگرنه به مردم نمیگفتند سمت کتب شیعی نروید. پس حتما ریگی به کفششان است. چطور شیعیان کتب اهل سنت را میخوانند، نه تنها نسبت به تشیع دلسرد نمیشوند بلکه پایبندی بیشتری پیدا میکنند.
این بنده های خدا هم بازیچه یک مشت عالم مزدور شدند که برای پست و مقام با اعتقادات یک ملت بازی میکنند. اهل سنت خوزستان، هم خلفا را قبول دارند و هم در ایام شهادت امامان شیعه، به مسجد و تکایا رفته و به عزاداری میپردازند.
* چه کسی در این میان از رفتن اهل سنت به دنبال حق و حقیقت جلوگیری میکند؟
وهابیت. همه جا وهابیون پای ثابت اینگونه شرارتها هستند.
* کسی که سُنی باشد، با رفتن به مجالس روضه امام حسین(ع) یا شنیدن ماجرای شهادت حضرت زهرا(س) حتما تحت تاثیر قرار گرفته و به شک میافتد. اینکه متحول نمیشود، کمی شک برانگیر نیست؟
همان که عرض کردم، تنها سلاح وهابیت شبهه افکنی است. آنان با طرح شبهات و توجیهات متعدد علیه تشیع، افکار اهل سنت را از مسیر اصلی منحرف میکنند.
* مثلاً چگونه شهادت امام حسین(ع) را توجیه میکنند؟
وهابیون از طریق بلندگوهای متعددی که صدای خود را به گوش اهل سنت میرسانند اعلام میدارند: رفتن امام حسین(ع) به کربلا اشتباه بود و میخواست انتقام پسرعمویش مسلم بن عقیل را بگیرد. حتی ابن عباس نیز به امام حسین(ع) گفت که نرو ولی ایشان توجهی نکرد. یزید هم نمیخواست جنگی صورت گیرد ولی ناچار شد چراکه اگر امام حسین(ع) به شام میرسید، مردم بیشتری کشته میشدند.
اینها هجویات است که وهابیون به خورد اهل سنت میدهند.
* جهاد در سوریه که ساخته وهابیت است، به خوزستان هم نفوذ کرد؟
بله متاسفانه، چند نفر از استان ما برای عمل به فتوای جهاد عازم سوریه شدند.
* الان که به مذهب شیعه قائل شدید، فتوای وهابیت را چگونه میبینید؟
واقعا مضحک است.
* خودشان این موضوع را احساس نمیکنند؟
به یقین عرض میکنم که وهابیت یعنی یهودیت، آنهم یهودیتی که مورد تایید اسراییل است. اسراییل هم مخالف اسلام است.
حالا خوب توجه کنید. اسراییل اگر بخواهد اسلام را بد جلوه دهد باید چه کند؟ باید اسلامی معرفی کند که غیرعقلانی بودنش برای همگان مشهود باشد. پس فرقه ای با نام وهابیت را به وجود میآورد تا با انجام اقداماتی همچون کشتار فجیعانه و صدور فتاوای مضحک ـ مثل “حرام بودن فوتبال”، “حرام بودن رانندگی و خرید میوههای مردانه یعنی خیار و موز و بادمجان توسط زنان” و … ـ افکار مردم جهان را نسبت به اسلام مخدوش نماید و درنتیجه اسلام هراسی را ترویج دهد.
* اسطوره مبارزه با وهابیت در خوزستان کیست؟
آقای جزایری.
* چطور؟
ایشان به شدت در مقابل تبلیغات وهابیون ایستاده است. الحمدالله امروزه در خوزستان وهابی نداریم که علناً فرقه خود را اعلام کند. همه آنها در منازل آنهم بصورت مخفیانه به تبلیغ میپردازند.
آقای جزایری در برگزاری مجالس ایام فاطمیه، محرم و صفر اهتمام ویژهای دارند و اکنون به گونه ای است که در ایام شهادت سراسر استان غرق در ماتم میشود.
* بزرگترین ضعف اهل سنت را در چه میبینید؟
عدم مطالعه و تحقیق. متاسفانه اهل سنت یکطرفه قضاوت میکنند درصورتی که باید به عنوان یک انسان (نه شیعه و نه سُنی) کتب را در مقابل گذاشته و باهم مقایسه کنیم.
* شبهاتی که زمانی خودتان مطرح میکردید را میخواهم بازخوانی کنم. با این تفاوت که شما امروز شیعهاید و باید رفع شبهه کنید.
بفرمایید.
فرض را بر این میگذاریم که شیعیان مشرک هستند. این را هم میدانیم که مشرکان از سگ نجس تر هستند. چرا علمای وهابی وقتی شیعیان وارد مکه میشوند دستور به قتل آنان نمیدهند؟! اینطور که اگر شیعیان نجس(!) به خانه خدا وارد شوند، همه جا را نجس میکنند.
وقتی با خود به عربستان ارز وارد میکنند مشرک و کافر نیستند، همین که از خانه خدا خارج میشوند، مشرک بوده و باید آنان را از دم تیغ گذراند؟! حالا که به شیعیان اجازه ورود به خانه خدا داده میشود پس نجس نیستند، پس کافر نیستند، پس اینگونه فتاوای وهابیون فقط وجهه سیاسی دارد نه دینی.
اینکه شیعیان ۱۲ خدا دارند یعنی خدای اولشان حضرت علی(ع)، خدای دوم امام حسن(ع)، خدای سوم امام حسین(ع) و الی آخر.
اولاً: اگر شیعیان یکتا پرست نیستند، پس چرا به دور کعبه طواف میکنند؟! بروند به نجف، کربلا، مشهد و … به دور حرم امامانشان طواف کنند. چرا چنین کاری نمیکنند؟!
ثانیاً: امام علی(ع) که وهابیون میگویند خدای اول شیعیان است، دعایی دارد به نام دعای کمیل. در این دعا که شرح حال امام اول شیعیان است آمده که “الهی أنا عبدک الحقیر الضعیف”. مگر خدا نیز خدا دارد؟! از اول خلقت انسان تا کنون هیچ قومی نگفته که خدای من نیز خدا دارد چراکه اگر اینگونه باشد، خدای نهایی را میپرستد. پس اصلا عقلانی نیست.
سوره انفال، آیه ۴۱ میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛ بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، براى پیامبر، براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن ها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان) [روز جنگ بدر[ نازل کردیم، ایمان آوردهاید و خداوند بر هر چیزى توانا است».
* افراطیون در هر مذهبی وجود دارند. در این گفتگو از افراطیون اهل سنت بسیار سخن گفتیم، شبکههایی در فضای ماهوارهای فعالیت میکنند که به اسم شیعه، تیشه به ریشه تشیع میزنند.
بله، دقیقاً به یاد دارم که شبکه های وهابی از اهانتهای شبکههای شیعهنما به اهل سنت سوء استفاده ابزاری میکردند تا مردم سُنی از شیعیان کینه به دل بگیرند و به سوی وهابیت سوق پیدا کنند.
* زمانی که تحت تاثیر افکار وهابیت بودید، کلیپ مراسمهای جشن مرگ خلیفه دوم به شما میرسید؟
بله، شبکه وهابی وصال بصورت مداوم این کلیپ ها را پخش میکرد تا تمام پیروان خلفا را تا سرحد جنون نسبت به شیعیان ،کینه توز کند.
* در این امر موفق هم بودند؟
صد در صد. نمونه بارز تاثیر پذیری خود بنده هستم که به خاطر همین کینهای که از شیعیان داشتم، میخواستم در شبکههای ماهوارهای علیه شیعیان صحبت کنم.
به عبارت دیگر، هرکجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه موردنظر را به فجیع ترین شکل ممکن از بین خواهد برد.
* گویا مسلمانان وهابی شبههای درمورد نماز شیعیان نیز وارد کردهاند؟!
بله. با یکی از وهابیون مناظرهای داشتم که گفت شما شیعیان پس از هر نماز سه مرتبه میگویید “خان الامین”. دلیل را جویا شدم که گفت، شما جبرئیل را خائن میدانید چون وحی را به علی(ع) نداد و به پیامبر(ص) داد. گفتم بیا نماز بخوانم ببین خان الامین میگویم؟! گفت خیر، در کتابهایتان نوشته شده است. گفتم کدام کتاب؟ گفت در کتب سرّیتان!
گفتم شما نیز پس از هر نمازتان سه مرتبه “الشیطان ربّی و ربّ آبائی” را زمزمه میکنید. خود را به در و دیوار میزد که کذب محض است و اینها ساخته دست دشمنان ماست، بیا نماز بخوانم تا به یقین برسی. گفتم، میخواهی تظاهر کنی چون در کتابهایتان این مطلب وجود دارد. گفت سریعا آدرس بده؛ در کدام کتاب؟ گفتم در کتب سرّیتان…!
* کتب اهل سنت مملو از تناقضات است که پیروان این مکتب با بررسی موشکافانه آن، میتوانند از دروغهای عالمان خود مطلع میگردند.
همینطور است که میگویید. جا دارد که این خاطره را نقل کنم:
با یکی از اهل سنت بر سر همین موضوع بحث کردم. گفتم مذهبی که کتابهایش دروغ میگوید، از بنیان ویران است. گفت با دلیل سخن بگو.
گفتم، سوالی دارم که اندکی از بیانش خجالتزده میشوم، ناراحت نمیشوی اگر بپرسم؟ گفت، خیر. گفتم، اگر اجازه بدهی، میخواهم از مادرت شیر بخورم. رنگ از رخسارش پرید و گفت، خجالت نمیکشی؟ اهانت میکنی؟ شما شیعیان بی تربیت ترین مخلوقات هستید و … . گفتم، حرف زشتی بود؟ گفت، این اهانتها برای شما شیعیان بددهن عادی است. گفتم، آرام باش، مذهب تو این اجازه را به من میدهد. با کمال تعجب از من دلیل و سند خواست. گفتم، خوب گوشهایت را تیز کن:
این کتاب پیش روی من است، صحیح مسلم، معتبرترین کتاب اهل سنت، چاپ دارالفکر بیروت، سال ۲۰۱۰، باب تحریم الکذب، پیامبر(ص) فرمود «من کذب علىّ متعمّدا فلیتبوّء مقعده من النّار ؛ هر که به عمد بر من دروغ بندد جایش از آتش پر شود».
ابتدای همین کتاب آمده که «ما تحت أدیم السماء کتاب أصحّ من کتاب مسلم؛ در زیر آسمان کتابی صحیحتر از کتاب مسلم وجود ندارد».
در همین کتاب، باب رضاع الکبیر، حدیث ۱۴۵۳ آمده که «قالت عائشة: “إنَّ سَالِماً مَوْلَى أَبِى حُذَیْفَةَ کَانَ مَعَ أَبِى حُذَیْفَةَ وَأَهْلِهِ فِی بَیْتِهِمْ فَأَتَتْ – تَعْنِى ابْنَةَ سُهَیْلٍ- النَّبِىَّ صلى الله علیه وسلم، فَقَالَتْ: إِنَّ سَالِماً قَدْ بَلَغَ مَا یَبْلُغُ الرِّجَالُ وَعَقَلَ مَا عَقَلُوا وَإِنَّهُ یَدْخُلُ عَلَیْنَا وَإِنِّی أَظُنُّ أَنَّ فِی نَفْسِ أَبِى حُذَیْفَةَ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً. فَقَالَ لَهَا النَّبِىُّ صلى الله علیه وسلم: “أَرْضِعِیهِ تَحْرُمِی عَلَیْهِ وَیَذْهَبِ الَّذِی فِی نَفْسِ أَبِى حُذَیْفَةَ” ؛ عایشه می گوید: سالم غلام آزاد شده ابوحذیفه، به همراه ابوحذیفه و خانواده او در خانه آنها زندگی میکرد. دختر سهیل (زن ابوحذیفه) به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: همانا سالم (بزرگ شده و) به سن مردان رسیده و آنچه مردان (از مسائل شهوانی) میفهمند او نیز میفهمد و همانا او بر ما داخل میگردد و من گمان میکنم که در دل ابوحذیفه در اینباره ناراحتی و ناپسندی وجود دارد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز فرمودند: (سالم) را شیر بده بر او حرام میگردی (و او محرم تو میگردد) و آن ناراحتی و ناپسندی دل ابو حذیفه نیز دور میگردد. (زن ابوحذیفه به خانهاش) برگشت (و سالم را شیر داد)، زن ابوحذیفه میگوید من (سالم) را شیر دادم (الله) آن ناراحتی و ناپسندی که در دل ابوحذیفه بود را از بین برد».
گفتم این سه روایت همه از کتاب صحیح مسلم خودتان است، آدرس هم دادم، تا به اینجا را قبول داری؟ راهی جز مورد قبول بودن این سه روایت نداشت و فقط سری تکان داد.
گفتم، اگر قبول داری که صحیح مسلم معتبرترین کتاب در عالم هستی است، پس این روایت درست است و بگذار از مادرت شیر بخورم تا مَحرم مادرت و برادر تو بشوم. اگر روایت سوم را دروغ میپنداری، پس با توجه به روایت اول جای عایشه در قعر جهنم است چون به پیامبر(ص) نسبت دروغ داده است. کدام؟!
در دوراهی عجیبی گیر کرده بود، هرکدام را که انتخاب میکرد به ضررش تمام میشد. تنها یک جمله گفت و مفقود الاثر شد(باخنده): “دست از سرم بردار”.
* آقای حلّی، بنده معتقدم اگر اهل سنت به همان اندازه که بدنبال توجیه اشتباهات سه خلیفه اول خود هستند، در فرمایشات خلیفه چهارم خود ـ حضرت علی(ع) ـ تفکر میکردند؛ از ظلمت تعصب خارج میشدند.
دقیقاً. این موضوع که شما میفرمایید در یکی دیگر از مناظرهها بر من ثابت شد. از یکی از اهلسنت پرسیدم اگر کسی علیه خلیفه اول شورش کند حکمش چیست؟ گفت، “کافر و مرتد است و میبایست اعدام شود”. گفتم، اگر کسی علیه خلیفه دوم شورش کند حکمش چیست؟ گفت، “کافر و مرتد است و میبایست اعدام شود”. گفتم، اگر کسی علیه خلیفه سوم شورش کند حکمش چیست؟ گفت، “کافر و مرتد است و میبایست اعدام شود”. گفتم اگر کسی علیه خلیفه چهارم شورش کند حکمش چیست؟ گفت،”همچون سه مورد قبلی، کافر و مرتد است و میبایست اعدام شود”.
گفتم، خودت حکم را صادر کردی. گفت چطور؟ گفتم جنگ جمل و صفین چه کسی علیه چه کسی شورش کرد؟ خودت حکمش را صادر کردی!!!
* تا به حال واسطه شیعه شدن کسی شدهاید؟ البته به غیر از خانواده.
من با بسیاری از اهل سنت و وهابیون به مناظره نشستهام. به یقین عرض میکنم که همه شبهاتشان را پاسخ دادم ولی حرفی برای گفتن در مقابل سوالاتی که از کتب خودشان مطرح میکردم نداشتند. با این حال به جای اینکه به دنبال حق باشند و راه حقیقت را پیش گیرند، بر تعصبات خود پافشاری میکنند.
به همین دلیل فقط توانستم یکبار واسطه خیر شوم و یکی از آنها که انسان منطقی بود را به مذهب تشیع سوق دهم.
* بیصبرانه مشتاق شنیدن این ماجرا هستیم.
سال گذشته برای حفظ قرآن کریم به شیراز سفر کرده بودم. در ترمینال بودم که برای اقامه نماز به نمازخانه رفتم. متوجه نماز خواندن یکی از افراد شدم که بدون مُهر اقامه کرده بود. فهمیدم که سُنی است.
برای چگونگی شروع بحث به فکر فرو رفتم که خداوند عنایت کردند و از وی پرسیدم، برایتان مُهر بیاورم؟! گفت، نه متشکرم. پرسیدم، تعارف میکنید؟! گفت، نه عزیزم نیازی نیست. گفتم، واضح است که تعارف میکنید چون بدون مهر که نمیتوان به نماز ایستاد. گفت، مذهب من با شما متفاوت است، من سُنی هستم.
گفتم، سنی چیست؟ با مذهب ما شیعیان متفاوت است؟ با این مقدمه وارد بحث شدیم. تمام کتابهایم را باز کردم. از قرآن و معتبرترین کتب اهل سنت برایش دلیل و مدرک آوردم. انسان بسیار منطقی بود. کم و بیش قانع میشد. در آخر، روضه حضرت زهرا(س) و چگونگی شهادت این بهانه خلقت را تعریف کردم. از جراحات عمیقی که خلیفه دوم بر دختر رسول گرامی اسلام(ص) وارد کرد سخن گفتم و به ماجرای عیادت عمر و ابوبکر از حضرت زهرا(س) که چه اتفاقاتی افتاد پرداختم.
درنهایت، با علم و یقین به حقانیت شیعه پی برد و شهادتین را بر لب جاری کرد. پیش از خداحافظی نیز نحوه وضو ساختن از منظر شیعه و چگونگی اقامه نماز را به او تعلیم دادم و رفت.
* واسطه عاقبت به خیر شدن یکی از مخلوقات خداوند، چه احساسی دارد؟
هرگز قابل توصیف نیست.
* بزرگترین خواستهای که از اهلبیت(ع) دارید چیست؟
به آدمیت برسم.
* حرف دل؟
به حرم هرکدام از ائمه معصومین(ع) که مشرف میشوم عرض میکنم “حالا که مرا خریدید، به راحتی آزادم نکیند. اجازه دهید لذت نوکری کردن شما برایم مادام العمر باشد”.
شکر خدا تا کنون هرچه طلب کردم، مرحمت فرمودند. از امام رضا(ع) کربلا خواستم، برات این سفر را امضا کردند و اربعین گذشته رهسپار سرزمین عشق شدم.
در کربلا هم از اربابم حسین بن علی(ع) خواستم عقیدهام را نسبت به مذهب غنی تشیع افزایش دهد و یاری ام دهد تا این ندای حق را به گوش همگان برسانم.
* گفتگوی بسیار مفیدی بود، امیدوارم بیش از پیش مورد الطاف و توجهات مولانا امیرالمومنین(ع) قرار بگیرید.
از اینکه چنین فرصتی را در اختیارم قرار دادید، کمال تشکر را دارم.
منبع: خبرگزاری حوزه