فاطمه منتظر |
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ۱۲:۵۰ بعد از ظهر |
ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت
نمايد:
روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شديم ، حضرت به
من فرمود: اين شخص كيست ؟
عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى
باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .
حضرت فرمود: آيا همان كسى است
كه با راءى و نظريّه خود، چيزها را با يكديگر قياس مى كند؟
عرض كردم : بلى
.
پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير
اعضاء بدن خود قياس نمائى ؟
نعمان پاسخ داد: خير.
حضرت فرمود: كار
خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان
باشد؟
جواب گفت : خير.
امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب
چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى
؟
اظهار داشت : خير.
ابن ابى ليلى مى گويد: من به حضور آن حضرت عرضه
داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم
.
بنابراين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم
انسان را از پيه و چربى آفريده است ؛ و چنانچه آن مايع شور مزّه ، در آن نمى بود
پيه ها زود فاسد مى شد.
و همچنين خاصيّت ديگر آن ، اين است كه اگر چيزى در
چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در
گوش ، تلخى قرار داد
تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان
باشد.
و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛ و نيز به
وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.
و امّا آن كلمه اى
كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد: جمله ((لا إ له إ لاّ اللّه ))
است ، كه اوّل آن ((لا اله )) يعنى ؛ هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش ((الاّ اللّه )) است ، يعنى ؛ مگر خداى يكتا و بى همتا.(1) |