(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : به ماه نگاه کن!!(خاطره ای زیبا از شهید همت)
نمایش موضوع اصلی :

باران 313 شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۵۷ قبل از ظهر

 شب عملیات مسلم بن عقیل(علیه السلام) اوضاع خیلی به هم ریخته بود و نیرو ها شدیدا

مشغول اجرای دستورات فرماندهان خود بودند .در همین گیر و دار

 
ناگهان چشمم به همت افتاد.دیدم ساکت و آرام همین طور که به آسمان نگاه 

می کند،اشک میریزد.تعجب کردم."گفتم حتما مشغول راز و نیاز با خداست و داره از خدا برای

پیروزی توی عملیات کمک می گیره."به هر حال کنجکاوی باعث شد
 

که بوم سراغش،از او پرسیدم:"چیه حاجی چرا گریه میکنی؟"

به آسمان اشاره کرد و گفت:"به ماه نگاه کن."

نگاهی به ماه انداختم و گفتم:"خب،چی شده؟"

گفت:"ماه لحظه به لحظه بچه ها رو همراهی می کنه.هر جا اونا توی دید دشمن قرار می

گیرن،ماه می ره زیر ابر و جایی که از دید دشمن بیرون میان و نیاز به 

روشنایی دارن،ماه میاد و همه جارو روشن میکنه.می بینی لطف خدا رو که 


چطور شامل حال ما میشه؟حالا فهمیدی برا چی اشکم در اومده؟"

او رفت و این امداد غیبی را از پشت بیسیم به اطلاع فرمانده گردان ها هم رساند و آن ها را

متوجه حرکت ابر و ماه کرد.دقایقی بعد صدای گریه ی همه ی آن ها ار پشت بی سیم

شنیده می شد.



 

Powered by FAchat