(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : اخه چرا
نمایش موضوع اصلی :

یسنا سه شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۲ ۰۹:۴۱ قبل از ظهر

 

چرا پیشم نیستی ؟ دمت گرم اینه رسم رفاقت ؟


 مگه نگفته بودی تا آخر دنیا باهام میای ؟ کو ..........؟

 چرا روی حرفت نموندی ؟ چرا تنهام گذاشتی ؟


 تو که خوب میدونیستی چقدر دوست دارم ؟ تو که خودت میدونستی که من بیشتر از همه دیونتم و دوست دارم ؟

 مامان چرا ........ جواب این اشکامو کی  میده ؟ 

همه بهم میگن : تسلیت ..... من نمیخوام کسی بهم تسلیت بگه ؟ 


حالم بد میشه وقتی کسی بهم تسلیت میگه ... مامان بیا ..... تو رو خدا برگرد .

 

مامان به خدا نمی تونم جلوی اشکامو بگیرم 

 

 دیگه سر روی زانوی کی بزارم ، دیگه کی موهامو نوازش میکنه ، دیگه کی بهم میگه هر جا میری مواظب خودت باش . 

دیگه کیه که وقتی از خونه میرم بیرون بگه مواظب خودت باش و زود بیا ؟ هاااااااااان 

 

مامان خسته شدم 

 

از نبودنت خسته شدم ، از دوریت خسته شدم ، از بی تو بودن خسته شدم .

 خسته شدم .

 از نفس کشیدنام خسته شدم .

 

دیگه کی رو بغل کنم . کی رو ببوسم . به کی بگم مامان . دیگه دست کی رو ببوسم . 

 

باید بیام سر مزارت تا به جای صورت ماهت و دستات سنگ مزارت رو ببوسم . سنگ مزارت رو بغل کنم .

باید آروم بیام بالای سرت و بهت بگم : مامان من اومدم مهمون نمی خوای ؟

 

 

مامان : از وقتی که رفتی ، دلخوشیهام رفته ، خنده هام ظاهری شده . 

 

ای کاش میدیدی که بعد از رفتنت چقدر شکسته شدم .

 

 

 

آخه چرا .....؟؟؟؟؟
هر وقت دلم میگیره باید به عکسات نگاه کنم ، باید با عکسات حرفم بزنم .

 

 هر وقت دلم برای صدات تنگ میشه چشمامو میبندم تا صداتو توی گوشم احساس کنم .

 

  وقتی صدات توی گوشم می پیچه آروم میشم . صدات همیشه تو خاطر من میمونه .

مامان : بهم بگو من کی میام پیشت ؟ تو از همه چیز خبر داری ؟ بگو .....

 

ای کاش بودی تا بیشتر قدرتو میدونستم .

 


اینجوریه ... اینجوری میخواستی بهارتو.....؟

 

 

 

 

  مامان : تو رو خدا منو فراموش نکن 

تو رو خدا همیشه به یادم باش

 

تو رو خدا برام دعا کن

 

مامان جونم .....  دوست دارم


Powered by FAchat