(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : زیرخاکسترذهنم باقیست...
نمایش موضوع اصلی :

فاطمه 1 شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۲ ۰۵:۰۲ بعد از ظهر


زیرخاکسترذهنم باقیست



اتشی سرکش ودلسوزهنوز



یادگاریست زعشقی سوزان



که بودگرم وفروزنده هنوز



عشقی انگونه که بنیان مرا



سوخت تاریشه وخاکسترکرد



غرق درحیرتم ازاینکه چرا



مانده ام زنده هنوز!



گاهگاهی که دلم میگیرد



پیش خودمیگویم



انکه جانم راسوخت



یاد می اردازاین بنده هنوز؟



سخت جانی رابین



که نمردم ازهجر



مرگ صدباربه از



بی توبودن باشد



گفتم ازعشق توخواهم مرد



چون نمردم هستم



پیش چشمان توشرمنده هنوز



گرچه ازفرط غرور



اشکم ازدیده نریخت



بعدتولیک پس از ان همه سال



کس ندیده به لبم خنده هنوز



گفته بودندکه ازدل برود



یارچوازدیده برفت



سالهاست که ازدیده من رفتی لیک



دلم ازمهرتواکنده هنوز



دفترعمرمرادست ایام ورقها زده است



زیربارغم عشق



قامتم خم شدوپشتم بشکست



درخیالم اما.........



همچنان روزنخست



تویی ان قامت بالنده هنوز



درخمارغم عشق



دل من بردی بادست تهی



منم ان عاشق بازنده هنوز



اتش عشق پس ازمرگ نگرددخاموش



گه که گورم بشکافند عیان میبینند



زیرخاکسترجسمم باقیست



اتشی سرکش وسوزنده هنوز



 


Powered by FAchat