(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : زمستان رفت ...
نمایش موضوع اصلی :

نرگس پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۲ ۱۰:۲۳ بعد از ظهر

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟!
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

فاضل نظری


"بغض" یعنی:
نگفته هایم را از نگاهم خودت بخوان...
از تحبس الدعا که صدایی نمیرسد...


Powered by FAchat