(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : ما دکترهاى بسیار خوبى داریم...
نمایش موضوع اصلی :

بلاغ مبین چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۲ ۰۴:۱۰ بعد از ظهر


جناب آقاى شیخ عبدالنبى انصارى داراب ، از فضلاى حوزه علمیه قم ، می گوید:



مدت یک سال بود که دچار کسالت شدید سردرد و سرگیجه شده بودم و در شیراز سه مرتبه و در قم پنج مرتبه و در تهران سه مرتبه به دکترهاى متعددى مراجعه و داروها و آمپولهاى فراوانى مصرف نموده بودم ، ولى تمام اینها فقط گاهى مسکن بود و دوباره کسالت عود مى کرد. تا این که یکى از شبها، در عین ناراحتى به سختى به منزل آیة الله بهجت که یکى از علماى برجسته و از اتقیاى زمان است ، براى نماز جماعت . در بین نماز جماعت حالم خیلى بد بود، طورى که یکى از رفقا فهمید و پرسید: فلانى مثل این که خیلى ناراحت هستى ؟



گفتم : مدت یک سال است که این چنین هستم و هر چه هم به دکتر مراجعه نموده ام و دارو مصرف نموده ام ، هیچ تاءثیرى نداشته .



آن آقا، که خودش از فضلا و متقین بود، فرمود: ما دکترهاى بسیار خوبى داریم ، به آنها مراجعه کنید.فورا فهمیدم و ایشان اضافه فرمود: متوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها شوید که حتما شفا پیدا مى کنید.



حرف ایشان خیلى اثر کرد و تصمیم گرفتم متوسل شوم . آمدم در خیابان با همان ناراحتى به یکى دیگر از فضلا برخوردم که او هم حقیر را تحریص بر توسل نمود. پس به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفتم و سپس به منزل و در گوشه اى تنها شروع به تضرع و توسل و گریه نمودم و حضرت زهرا سلام الله علیها را واسطه قرار دادم و بعد خوابیدم .  شب از نیمه گذشته بود، در عالم خواب دیدم که مجلسى برقرار شد و چند نفر از سادات در آن شرکت داشتند و یکى از آنها بلند شد و براى بنده دعایى کرد.



صبح از خواب بیدار شدم سرم را تکان دادم دیدم هیچ آثارى از سردرد و سر گیجه ندارم ، ذوق کردم و فورا رفتم با حالت نشاط و خوشحالى ، که مدتى بود محروم بودم ، رفقا را دیدم و عده اى را دعوت کردم و مجلس ‍ روضه اى را در منزل برقرار نمودم و ان شاء الله تا پایان عمر این روضه ماهانه خانگى را خواهم داشت و اکنون که حدود هشت ماه است از این جریان مى گذرد، الحمدلله حالم بسیار خوب و توفیقاتم چندین برابر شده و با کمال امیدوارى اشتغال به درس و تبلیغ داشته ام و دارم.(۱)





پیغمبرى از پیغمبران گذشته مریض شد، پس گفت : دوا استعمال نمى کنم تا خدایى که مرا مریض کرد، شفایم دهد. پس خداوند به او وحى فرمود: تو را شفا نمى دهم تا دوا استعمال نکنى ؛ زیرا شفا از من است ، هر چند به وسیله دوا باشد




همچنین در این رابطه جناب حاجى على اکبر سرورى تهرانى مى گوید:



خاله علویه اى دارم که عابده و برکتى براى فامیل ماست و در شداید به او پناهنده مى شویم و از دعاى او، گرفتاریهایمان برطرف مى شود.



وقتى آن مخدره به درد دل مبتلا مى شود و به چند دکتر و بیمارستان مراجعه مى کند و فایده نمى کند، مجلس زنانه توسل به فاطمه زهرا سلام الله علیها فراهم کرده و اهل مجلس را هم طعام مى دهد.



همان شب در خواب حضرت زهرا سلام الله علیها را مى بیند که به خانه اش تشریف آوردند به حضرتش عرضه مى دارد: کلبه ما محقر است و این که روز گذشته از شما دعوت نکردم ، چون قابل نبودم .



پس کف دست مبارک را برابر صورتش مى گیرند و مى فرمایند: به کف دستم نگاه کن ! پس تمام اندرون خود را در آن کف مبارک مى بیند، از آن جمله رحم خود را مى بیند که چرک زیادى در آن است . فرمود درد تو از رحم است و به فلان دکتر مراجعه کن ، خوب مى شوى .



فردا به همان دکترى که فرموده بود مراجعه مى کند و دردش را مى گوید و به فاصله کمى درد برطرف مى گردد.



ضمنا باید متوجه بود که ممکن بود مراجعه به دکتر و استعمال دارو همان لحظه او را شفا بخشد، لیکن چون خداوند به حکمت بالغه اش براى هر دردى دوایى خلق فرموده که باید خاصیتى که خداوند در آن قرار داده ظاهر شود. پس باید مریض در هنگام ضرورت ، از مراجعه به طبیب و استعمال دوا خوددارى نکند و بداند که شفا از خداست ، لیکن به وسیله طبیب و دوا؛ مگر در بعضى موارد که مصلحت الهى اقتضا کند. بالجمله شاید در مورد علویه مذکور چنین مصلحتى نبوده و لذا او را به سنت جارى الهى ، که رجوع به طبیب و دوا است ، حواله فرمودند.



حضرت امام صادق علیه السلام مى فرماید:



«پیغمبرى از پیغمبران گذشته مریض شد، پس گفت : دوا استعمال نمى کنم تا خدایى که مرا مریض کرد، شفایم دهد. پس خداوند به او وحى فرمود: تو را شفا نمى دهم تا دوا استعمال نکنى؛ زیرا شفا از من است، هر چند به وسیله دوا باشد».(۲)



 


Powered by FAchat