باران 313 |
شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۳ ۰۵:۲۰ بعد از ظهر |
مردی در اصفهان عروسی کرده و در شب زفاف به عروس گفت:
از فلان اطاق مقداری زغال بیاورد.
همین که عروس از حجله بیرون رفت،داماد به عنوان شوخی،اسم غریبی را صدا زد که بیا عروس را بگیر!
آمدن عروس طول کشید.در جستجو و تفحص از او بر آمدند،لیکن او را نیافتند.بالاخره نزد مرحوم حضرت علامه محمد تقی مجلسی(رضوان الله علیه) رفته و قضیه را شرح دادند.
آن مرد الهی،قاضی جن ها را احضار نمودند و عروس را از او خواستند.قاضی پس از بحث و فحص بسیار،عروس را آورد.سپس شرح واقعه را اینگونه بیان کردندکه :
یکی از جن های فلان محل،در آن مکان که عروس رفته بود ذغال نبوده و اسمش همان بوده که داماد به عنوان شوخی به زبان جاری کرده است،لذا به مجرد این که صدا میزند فلانی! عروس را بگیر،او هم عروس را گرفته و به نزد خود می برد.
لازم به ذکر است که مرحوم حضرت علامه محمد تقی مجلسی(مجلسی اول)،پدر مجلسی دوم مرحوم حضرت علامه محمد باقر مجلسی(ره) می باشند.
منبع:کرامات و حکایات عاشقان خدا ص 110 جلد دوم
|