(نسخه قابل پرینت موضوع) عنوان موضوع : سعادت آباد- بالاتر از میدان کاج انتهای خیابان گلستان اول- شماره تلفن۰۲۱۲۲۰۷۹۷۳۸ نمایش موضوع اصلی : |
سعادت آباد- بالاتر از میدان کاج انتهای خیابان گلستان اول- شماره تلفن۰۲۱۲۲۰۷۹۷۳۸ آدرس و شماره تلفن آسایشگاه جانبازان اعصاب وروان نیایش رو بخاطر بسپارید تا هر وقت گذرتون افتاد یا در فراغت بودید یا حس کردید که بهشون مدیونید یه سری بزنید البته اونا هیچ توقعی از ماندارند ولی وجدان های بیدار ازمون این توقع رو دارند. صبح یکی از روزهای دل انگیز با بچه های بسیج، بسیج شدیم و راهی سعادت آباد شدیم به قصد زیارت شهدای زنده در آسایشگاه نیایش. قبل از دیدن جانبازها فکر می کردم همه شون یا قریب به اتفاقشون وضعیت روانشون خیلی داغونه که شاید مشکلی هم ایجاد بشه اما وقتی رفتیم دیدیم روان و اعصابشون از خیلی افراد جامعه که بهشون میگن سالم،بهتر وسالم تره این مردان بزرگ و بزرگوار رفتند جبهه و حالا اعصابشون ناراحته تا ما با اعصاب راحت زندگی مون جاری باشه. یکی از جانبازان می گفت: ما فقط به خاطر خدا رفتیم. از وضعیتش که پرسیدیم گفت: روزی یه مشت قرص می خورم به خاطر همین هم ۳۵ درصد پوکی استخوان دارم .دوست های دیگرش هم گفتند یه ترکش زیر قلبش هست که قابل درمانه منتها باید یه قلب دیگه رو بهش پیوند بزنن که این کاررو نمی کنن و نمی ذارن صدای ما به جایی برسه. بعضی هاشون از وضعیت رسیدگی ومسئولین شکایت داشتند. بهش گفتیم ما شرمنده شمائیم گفت:این حرفا چیه دشمنتون شرمنده باشه ما به خاطر خدا رفتیم وتوکلمون هم به خودشه. چرا فقط عده ای جوگیر میز شدند وبه فکر بچه های جانباز نیستند. اگه یه روز اجانب بچه های انقلاب رو موجی کردند امروز هم موج انقلاب به چند تا از کشورها رسیده و بیداری اسلامی به وقوع پیوسته. **************** یکی از جانبازان دیگر هم از خاطرات جبهه اش می گفت برامون می گفت به یکی گفتند تو جبهه تو کدوم قسمت کار می کردی می گفت من زرشک پاک کن بودم گفتیم مگه تو جبهه زرشک هم پاک می کردند گفت:آره. روی تابلوها می نوشتند تا کربلا راهی نمانده ونیروهای خودی عملیات می کردند بعدش که شکست می خوردند بعضی از رزمنده ها رو تابلو جلوی همون جمله می نوشتند زرشک،من مسوول این بودم که کلمه زرشک رو پاک کنم. می گفت من چهارم ابتدایی با محمود کریمی همکلاس بودم عاملی که باعث شد محمود کریمی ، محمود کریمی بشه که الآن همه ایران می شناسندش نماز اول وقت بود. می گفت من رزمنده جهنمی ام. یه روز بچه ام رو بردم ثبت نام کنم گفتم یه کم مراعات مارو بکنید بهش گفتم من رزمنده ام جانبازم. بهم یه کلام جواب داد گفت:به جهنم. ما باید بدونیم و بفهمیم اگه الآن تو امنیت وآسایش هستیم مدیون اینیم که این رزمنده ها تو آتیش جهنمی که کفار بعثی فراهم می کردند پرپر شدند و عده ای هم پر وبالشون شکست.
|
Powered by FAchat