(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : نامه ای به جبهه
نمایش موضوع اصلی :

یسنا چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۵۲ بعد از ظهر

سلام، بابای عزیزونازم                                              


بدون تو دلم گرفته بازم



دلم گرفت از این همه سیاهی   



از آدمای مانده در دوراهی



دلم گرفت از این همه دو رنگی



از این دلای پر غرور سنگی



دوباره غرق خاطرات جنگم



با غم تنهایی دارم می جنگم



دوباره دارم از تو می نویسم



با دل تنگ و گونه های خیسم



بابا به دوستای تو گفتیم عمو



تو رفتی و به ما می گفتن نگو



رفته ز یادشون که ما کی هستیم



نمی دونن چشم به در نشستیم



دلم گرفت از این همه جهالت   



از آدمای غرق مال و شهرت



بابا می دونم که دعا می کنی                                   



از اون بالا منو نگاه می کنی



هرکی دیگه ما رو فراموش کرد



کی به وصیت کسی گوش کرد؟



بعضیا که شهیداشونو کشتن    



به فکر ارث و پولای دُرشتن



یک روز خوش تو زندگی ندیدم



فقط می دونم دختر شهیدم



بچه ای که باباش داره می بینه



که غصه هاش زیاده توی سینه



بچه ای که جوونه اما پیره



از همه کس سراغتو می گیره



راستی بابا کربلا پولی شده



دنیا پر از یزید و خولی شده



رفتی سفر؟ آخه بابا کجایی؟



هنوز هم منتظرم بیایی



یتیم شدیم تنهاییامونم روش



تو لااقل ما رو نکن فراموش



تا که میاد صدای زنگ خونه



می پرم از جا مث یک دیوونه



چه ذوقی دارم که برم سمت در



یا تو بیای یا که بیارن خبر



بابا دیگه بهار  تو یه مرده



 



بی تو یه روز خوش بابا ندیدم



برای یک وام چقدردویدم



خواب می دیدم اون روزای جنگ شده



راستی دل تو هم برام تنگ شده؟



خواب می دیدم داره دلت می گیره



که اتوبوس جبهه داره می ره



دیدم بابا که غرق اشکه چشات



مامان بهت گفت خدا به همرات



خواب دیدم برام نامه نوشتی



نوشته بودی که توی بهشتی



خواب دیدم منو بغل گرفتی



گفتی خداحافظ و بعد رفتی



کنار تو چند تا فرشته دیدم



صدای لبیک تورو شنیدم



می گفتی شاید بری و نیایی



مسافر بهشت و کربلایی



اشک میون چشم تو حلقه بست



قلب مامان با رفتن تو شکست



گفتی به من واسه خودم یه مَردم



بی تو ولی اسیر رنج و دردم



توی تموم لحظه ها تو هستی



امید من بعد خدا تو هستی



رفتی ولی همیشه مونده نامت



مونده هنوز ورد زبون مرامت



می گن شهیدا زنده ان همیشه



نمی گن اما بی پدر نمی شه



همون پدر که جاش توی بهشته



از اون که رفت هنوز برنگشته



نمی شه دل به هیچ کسی ببندی



با دل خون پیش همه بخندی



چشام میخواس گریه کنه روم نشد



با شعر هم قلب من آروم نشد



قلبی که یک عمر اسیر درده



هیشکی بهش محبتی نکرده



کاش  دلم بره یه جا گم بشه



یاد نگیره عاشق مردم بشه



مردمی که حرمتشو شکستن



گرچه به ظاهر همه دوست هستن



مردمی که فقط به فکر پولن



تو امتحان دشمنی قبولن



مردمی که چش تو چشت می دوزن



اما تو درس معرفت رفوزن



بابا بیا که طاقتم تمومه                                             



زندگیِ بدون تو حرومه


Powered by FAchat