(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : داستان مرد و زن ناشنوا (- ؛
نمایش موضوع اصلی :

بلاغ مبین سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۱۲:۳۷ بعد از ظهر

 

مردي متوجه شد كه گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش كم شده است.به نظرش رسيد كه همسرش بايد سمعك بگذارد.ولي نميدانست اين

موضوع را چگونه با او در
ميان بگذارد.به اين خاطر نزد دكتر خانوادگيشان رفت و مشكل را با او در ميان گذاشت.

دكتر گفت:براي اينكه بتواني دقيقتر به من بگويي كه ميزان شنوايي همسرت چقدر است ، آزمايشساده اي وجود دارد.اين كار را انجام بده و جوابش را

به من بگو./....

ابتدا در فاصله ي 4 متري او بايست  و با صداي معمولي ، مطلبي را به او بگو.اگر نشنيد، همين كار را در فاصله ي 3 متري تكرار كن.بعد در 2 متري

و به همين ترتيب تا هنگامي كه جواب
بدهد..

آن شب همسر ان مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه ي شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت:الان فاصله ي ما حدود 4 متر

است.بگذار امتحان كنم.
سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:

عزيزم شام چي داريم؟؟؟؟؟؟

جوابي نشنيد بعد بلند شد و يك متر به جلوتر به سمت اشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و بازهم جوابي نشنيد.بازهم به جلوتر رفت و به

درب اشپزخانه رسيد.سوالش را تكرار
كرد و بازهم جوابي نشنيد.اين بار جلوتر رفت و درست پشت سر همسرش گفت:

عزيزم شام چي داريم؟؟؟

و هسرش گفت:

 مگه كري ؟؟؟!! براي چهارمين بار ميگم :

خوراك مرغ.

خخخخخخخخخخ



Powered by FAchat