همیشه لحظه های سرد تنایی میگذره اما هنوز باور ندارن ک تنهان جسارت میخواد نزدیک شدن ب فکر دختری ک روزها مردونه با زندگی میجنگه.اما شبها با لشتش از هق هق دخترونش خیس میشه از بیرون همچی اروم و روبراه اما کی میدونه ک هر نفسش دردی ک میکشه/معنی حسرت پدر نداشتن و رو هیچ کاغذی نمیشه نوشت /رو هیچ صفحه ای نمیشه تایپ کرد با هیچ زبونی نمیشه توضیح داد/حسرت خلاصه میشه تو همین فاطلشون با پدراشون همیشه بغض دارن .همیشه دلتنگن .همیشه پدرو عطر صبوریهاشو دردو رنجشو تو زندگی بیاد میارن/دوست دارن یبار دیگه فرصتی بهشون داده میشد تا تو اغوش پدرشون با تمام وجود بهش بگن بابا جونم دوست دارم .... وقتی روز پدرو میبینن ک همه برا باباشون کادو میگیرن ی بغض گلوشونو میگیره و احساس خفگی بهشون دست میده ک ای کاش بابای ما هم کنارمون بود تا این روز و بهش تبریگ میگفتم بیاد روزهای دوران کوچیکیشون ک تنا بهانه گریشون گرسنگیشون بود/میخوان ب جاش این بار برا دلتنگی بابا گریه کنن برا اون ک باید باشه و الان نیست....  بیاین تا وقتی بابا و مامانامون کنارمون هستن قدرشونوبیشتر بدونیم سلامتی همه باباهای دنیا و شادی روح باباهایی ک رفتنو بچه اشونوتنا گذاشتن صلوات  اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم |