(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : داستان عروسی رفتن ملانصرالدین
نمایش موضوع اصلی :

سردارهور سه شنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۱۲ بعد از ظهر


ملانصرالدین



مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند .



وقتی می خواست وارد شود، در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضمون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و ازدرب دیگر دعوت شدگان.



ملا از درب دعوت شدگان وارد شد.



در انجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر : از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند.



ملاٰٰ طبعا از درب دومی وارد شد.



ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود. !!!



این داستان حکایت زندگی ماست.


Powered by FAchat