(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : من باور نميكنم خدا وجود داشته باشد
نمایش موضوع اصلی :

یگانه 313 سه شنبه ۲۸ امرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۱۰ بعد از ظهر

مردي براي اصلاح به آرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورت گرفت

آرايشگر گفت : من باور نميكنم خدا وجود داشته باشد
مشتري پرسيد : چرا ؟
آرايشگر گفت : كافيست به خيابان بروی و ببيني مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي و درد و رنج وجود داشته باشد؟

مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت به محض اينكه از آرايشگاه بيرون آمد، مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف با سرعت به آرايشگاه برگشت و به ارايشگر گفت:
"مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند"

مرد با تعجب گفت :چرا اين حرف را ميزني؟
من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم

مشتري با اعتراض گفت:
پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آرايشگاه وجود دارند
آرایشگر گفت:
"آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند "
مشتري گفت دقيقا همين است

خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند! براي همين است كه اينهمه درد و رنج در دنيا وجود دارد


 

Powered by FAchat