(نسخه قابل پرینت موضوع) عنوان موضوع : خنده بازار.... نمایش موضوع اصلی : |
تو بانک بودم یه خانم پیری خواهش کرد با گوشیم شماره نوه اش رو بگیرم شماره حساب رو یاد داشت کنم شمارشو گرفتم گوشی رو دادم به خانومه دیدم هی میگه : ننه صدای نوارتو کم کن بفهمم چی میگی ننه گوشام سنگینه ننه صدات واضح نمیاد صدای نوارتو کم کن کنجکاو شدم ببینم چه خبره ؟ گوشی رو ازش گرفتم دیدم یه ساعته داره با پیشواز ایرانسل حرف میزنه
بابام اومده میگه: خاویار تقلبی اومده… مواظب باشین سرتون رو کلاه نذارن!!!!!! یه یارویی در خونمونو زد گفت: داریم برا اهالی این محل یه استخر مجانی میسازیم، خوشحال میشیم شمام در حد توانتون کمک کنید… . . . . . . . . . . . . . بابامم یه لیوان آب بهش داد یه زمانی بود کمتر کسی میدونست ولنتاین چیه ، هرچی کادو دلت میخواست میگرفتی ، کسی هم گیر نمیداد ! الان جرات نداری یه روبان قرمز بخری توی بهمن ماه ، دخترخاله ی ۳ساله ت اول از همه میفهمه … دختره نمرش نوزده ونیم شده اومده پست گذاشته : سهراب ، قایقت جا دارد ؟
اونوقت من امتحان میدم ، به تنهایی معدل کلاسیو دو سه نمره میارم پایین :)) یه بار رفته بودیم مهمونی یکی دوساعت که نشستیم یه دفعه دختر کوچیکه ی صاحب خونه گفت :دایی! شما کی میرین؟ داییشم گفت چی کار داری؟ دختره : ما کیک داریم میخوایم وقتی شما رفتین بخوریم
پی نوشت : بعد آن واقعه هنوز از سلامت آن دختر کوچک اطلاعی نیست :| |
Powered by FAchat