(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : شما چقدر خطای فکری دارید که ازش بی خبرید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمایش موضوع اصلی :

قاصدک پنجشنبه ۳۰ امرداد ۱۳۹۳ ۰۹:۳۶ بعد از ظهر

خطاهای شناختی(تفکرات غیرمنطقی)
امروزه بسیاری از افراد در سیر تفکر خود به دلیل عدم آشنایی با اصول تفکر منطقی وصحیح،ناخواسته دچار تفکر خطای شناختی می شوند. شاید بسیاری از گرفتاریهای مردم ما به دلیل آلوده بودن افکار ما به این نوع خطاها باشد.به نظر می رسد افسردگی، بی قراری، رقابت های ناصحیح،خشونت، پرخاشگری وبسیاری از رفتارهای غیر عادی مابی ارتباط با خطاهای شناختی نباشد.
آلبرت الیس این خطاهارا در قالب 10خطای شناختی معرفی کرده است.که اکثرا از وجود این خطاها اطلاع چندانی ندارند.
فهرست خطاهای شناختی

  1. ​ذهن خوانی : شما فرض را براین می گذارید که می دانید آدمها چه فکری می کنند بی آنکه شواهد کافی در مورد افکارشان داشته باشید.
  2. پیش گویی: آینده را پیش بینی می کنید. پیش بینی می کنید که اوضاع بدتر خواهد شد یا خطری در پیش است .مثلا:در امتحان قبول نخواهم شد.
  3. فاجعه سازی: شما براین باورید که آن چه که اتفاق افتاده است یا اتفاق خواهد افتاد آنچنان دردناک وغیر قابل تحمل خواهد بود که شما نمی توانید آن را تحمل کنید.
  4. برچسب زدن: یک ویژگی منفی خیلی کلی را به خود یا دیگران نسبت می دهید.مثلا: من دوست داشتنی نیستم،یا او بی لیاقت است.برچسب زدن شکل حادترتفکر همه یاهیچ چیز است.به جای اینکه بگویید،اشتباه کرده ام.به خود برچسب منفی می زنید:من بازنده هستم.
  5. دست کم گرفتن جنبه های مثبت: مدعی هستید که دستاوردهای مثبت شما یا دیگران ناچیزیا جزئی هستند.افرادی که دارای این تفکر غیر منطقی هستند.توجه زیاد وبا ارزشی به جنبه های مثبت زندگی خود ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود بی اهمیت جلوه می دهند،با بی ارزش شمردن تجربه های مثبت،اصرار بر مهم نبودن آنها دارند،کارهای خوب خود را بی اهمیت می خوانند،معتقدند که هر کسی می تواند این کار را انجام دهد،بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می گیرد وشما را به احساس نا شایسته بودن سوق می دهد.
  6. فیلتر منفی: تقریبا منحصرا بر جنبه های منفی متمرکز می شویدوبه ندرت به جنبه های مثبت توجه می کنید.مثلا:اگر نگاهی بیندازید متوجه می شوید چه تعداد آدمهای هستند که مرا دوست ندارند.افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می بینند.به جزی ازیک حادثه منفی توجه می کنند وبقیه را فراموش می کنند.عدم توانای در دیدن بخش های مهم تر این حوادث،عاملی هست که ذهن ما را در گیر می کند. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه ی  آبی را کدر می کند.
  7. تعمیم افراطی: صرفا براساس یک رویداد خاص،یک الگوی کلی فراگیر منفی را استنباط می کند، مثلا:این اتفاق همیشه برای من پیش می آید.افرادی که این نوع خطارا در افکار دارندحقایق زندگی را پر رنگ تراز مقدار واقعی آن می بینند.شدت ومقدار واقعی خیلی کمتر از شدت ومقداری هست که در ذهن فرد قرار دارد،فردی که دچار این خطای شناختی است، هر حادثه منفی واز جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیاروتمام نشدنی تلقی می کند وآن را با کلماتی چون هرگزو همیشه  توصیف می کند.
  8. تفکر دو قطبی: آدم ها یا اتفاق ها رابه صورت همه یا هیچ می بینید.مثلا: همه مرا کنار گذاشته اند.در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است.فرد یک رفتار،فکر،موفقیت،پدیده یا موضوع راکلا سفید یا سیاه می بیند.به طور مثال: عده ای این نوع تفکر را دارند که یا باید فلان ماشین را داشته باشند یا اصلا هیچ ماشینی را نمی خواهند.
  9. بایدها: رویدادها بر مبنای این که چطور باید می بودند تفسیر می کنید ونه بر مبنای این که واقعا چطور هستند.مثلا:باید خوب عمل کنم،واگر خوب عمل نکنم یعنی شکست خورده ام.انتظار دارید اوضاع آن طور باشد که شما می خواهید وانتظار دارید.همیشه این انتظار محقق نمی شود.ویا با درصد کمتری محقق می شود. به طور مثال نوازنده بسیار خوبی پس از نواختن یک قطعه  دشوارپیانو با خود گفت:نباید این همه اشتباه می کردم.آنقدر تحت تاثیر این عبارت قرار گرفت که چند  روزمتوالی حال وروز بدی داشت .
  10. شخصی سازی:به خاطر اتفاقات ناخوشایند منفی، تقصیر زیادی را به صورت غیر منصفانه به خود نسبت می دهید وبه این موضوع توجه نمی کنید که دیگران باعث اتفاقات خاص می شوند.مثلا:ازدواجم به بن بست رسید،چون من شکست خوردم. منبع: وبلاگ مشاور سلام، اولین بار که مطلب میزارم تو انجمن به خاطر مشکلی که با ویندوز پیدا کردم نمیتونم کپی کنم مجبورم خودم بنویسم، سعی میکنم اطلاعات رشته مو در اختیار دوستای خوب ام تو این روم بزارم،شما هم نقدهاتونو برام بزارید خوشحال میشم.راستی این بخش ادامه داره 17تا اصله که من 10تا شو گفتم. اگه استقبال شد چشم بقیه هم میگم.

Powered by FAchat