(نسخه قابل پرینت موضوع) عنوان موضوع : «عبد کریم»حضرت آیت الله شیخ کریم حق شناس ( ره ) نمایش موضوع اصلی : |
در سال 1298 به دنیا آمد و به سال 1386 چشم از جهان فرو بست و پیکرش در حرم حضرت عبد العظیم ( ع ) به خاک سپرده شد .
آیت الله عبد الکریم حق شناس ، عالمی ربانی و عارفی صمدانی که عاشق خدا بود . اسم خدا و امام زمان ( عج ) می آمد گریه میکرد . اصلاً دنبال بهشت و مقامات نبود . یک عمر گفت خدا، شاگردان و پامنبری های ایشان ، بسیار این بیت را از زبان ایشان شنیدند که با گریه و ضجّه میفرمود :
گر تو را در خانۀ جانان مهمانت کنند گول نعمت را مخور مشغول صاحبخانه باش
آنقدر شب زنده داری داشت و کم خوابی کشیده بود که در چشم هایش این معنی فریاد میزد . هر کسی با یک نگاه ساده این را متوجه میشد .
خیلی خیلی خوب درس خوانده بود . هنگام تحصیل در قم بارها بخاطر کثرت مطالعه و تحقیق خون دماغ شد و کارش به طبیب کشید. ایشان در جوانی موفق به کسب درجه اجتهاد مطلق شد .
شرح زندگانی و شیوه سلوکی و روش تربیتی این ولی خدا در کتاب شریف " عبد کریم " که حاصل مصاحبه با شاگردان و نزدیکان این عارف نستوه است به طور کامل آمده . الحق و الانصاف کتابی است ارزشمند که شامل بهترین نکات معرفتی و روش سلوک الی الله است . اگر این کتاب را نخوانده اید پیشنهاد میکنم که حتمنِ حتماً تهیّه و مطالعه بفرمائید که بسیار قابل استفاده است .
.
همچنین برخی از مواعظ ایشان که از نوار پیاده شده در سه جلد با عنوان " ز ملک تا ملکوت " چاپ شده است که بسیار خواندنی و مانند چراغ راه است .
در ذیل ،دو حکایت از آیت الله حق شناس را به شما تقدیم میکنیم
1- آقای مرتضی اسدی : مدتی توفیق مسئولیت آوردن حاج آقا به مسجد بر عهده من بود . هر روز دو ساعت مانده به ظهر به خانه حاج آقا میرفتم و ایشان پس از دقایقی آماده میشد و به سوی مسجد راه می افتادیم ( چون ایشان مقیّد بودند حدود یک ساعت و نیم مانده به اذان ، مسجد بیایند ) در آن دوران متاستفانه یک روز شیطان غلبه کرد و وقتی از خواب بیدار شدم دیدم که آفتاب زده و نماز صبح من قضا شده است.
همانند روزهای گذشته ساعت ده صبح به خانه آیت الله حق شناس رفتم . آن روز برخورد های حاج آقا از ابتدا سنگین بود بعد از ورودم حاج آقا فرمود : شما فوراً برو گوشه آن اتاق و اوّل سوره یاسین و سپس زیارت عاشورا را بدون صد لعن و سلام بخوان .
در حالیکه نسبت به این دستور العمل کنجکاو شده بودم پرسیدم : حاج آقا این اعمال برای چیست ؟ فرمودند : امروز صبح بخاطر نماز صبحی که از شما قضا شده سیاهی و کدورتی شما را فرا گرفته است که حتی مرا هم بشدّت اذیّت میکند . این دو عمل آن سیاهی را کاهش میدهد .
منبع : کتاب عبد کریم ( مصاحبه با نزدیکان آیت الله حق شناس صفحه 60 )
2- حاج سید محسن حسینی معروف به حاج سید محسن مدّاح : سال ها پیش یکی از جوان های فامیل ما ، مبتلا به سرطان ریه شد . او حدود یک سال بود که زمین گیر شده بود و همه دکتر ها جوابش کرده بودند . حتی بعضی گفته بودند که بیشتر از یک ماه نمیتواند زنده بماند . خانواده آنها بسیار ناراحت و متاثر بودند و مخصوصاً پدرش از شفای او نا امید شده بود .
به آنها پیشنهاد کردم که آن جوان را نزد حضرت آیت الله حق شناس بیاورند .
یکی دو روز بعد برادرهایش او را به خانه حاج آقا آوردند . حاج آقا به بنده فرمود :" شما الان یک روضه ی حضرت علی اصغر ( ع ) بخوان " من هم شروع به خواندن روضه کردم و حاج آقا شروع به گریه کردند . بعد از روضه ، حاج آقا دستمالی را که با آن اشک های خود را پاک کرده بودند به من دادند و گفتند : داداش جون ! این دستمال را بده ایشان به سینه اش بمالد ، دیگر هم لازم نیست به دکتر مراجعه کند !
حاج آقا در این باره دیگر چیزی نفرمودند و ما آن دستمال را به سینه های مریض مالیدیم و خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون .
یادم هست در همان روز ها در پایان جلسه ی روضه که در محضر آیت الله حق شناس برگزار میشد وقتی بیماران را دعا میکردم آن فامیلمان را نیز دعا کردم . حاج آقا بعد از جلسه به من فرمود : داداش جون ! آن آقا که خوب شد .
و بعد ، ما دیدیم که به واقع همین طور شده است . پس از مدتی معلوم شد که آن جوان به طور کامل از آن بیماری شفا یافته و اثری از بیماریِ سرطانش باقی نمانده ! ! !
الحمد لله او سال هاست که در صحّت و سلامت به زندگی ادامه میدهد و گاهی در این جلسه های توسّل و روضه ی ما شرکت میکند .
منبع ( کتاب عبد کریم ، مصاحبه با نزدیکان آیت الله حق شناس - با کمی تلخیص) صفحه62 |
Powered by FAchat