(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : عاقبت دشمنی با خاندان اهل بیت(علیه السلام)....
نمایش موضوع اصلی :

بانوی آفتاب سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۲۲ قبل از ظهر

                     
بنا به
 روایات رسیده همانگونه که دارا بودن محبت خاندان اهل البیت دارای آثار و برکات فراوانی است ،
اظهار دشمنی نسبت به
 این بزرگواران و دوستداران آنان نیز عذاب و عقوبتی سهمگین را در پی دارد ،
چنانچه در
 این باره آمده است که ابو عتیبه نقل نموده است: روزی در محضر امام باقر ( علیه السلام ) بودم جوانی وارد شد و عرض کرد: من اهل شامو دوستدار شما بوده و از دشمنانتان بیزارم ولی پدرم دوستداران بنی امیه بوده و جز من اولادی نداشت .
او مایل نبود اموالش به
 من برسد ، بدین جهت همه را در جایی مخفی کرد. پس ازفوت او هر چه جستجو کردم ، اموالش را پیدا نکردم .
پس حضرت فرمودند: دوست 
داری او را ببینی و محل پولها را از خودش بپرسی ؟ عرض کردم :بلی! به خدا سوگند! شدیدا فقیر و نیازمندم . سپس امام نامه ایی را نوشت و مهر کرد آنگاه فرمود: امشب با این نامه به قبرستان بقیع می روی ، وسط قبرستان که رسیدی صدا می زنی یا ( درجان ! ) یا ( درجان! ) .
شخصی نزد تو خواهد آمد ، نامه را به 
 ایشان بده و بگو من ازطرف امام محمد باقر آمده ام.
او پدرت را
 می آورد سپس هر چه خواستی ازپدرت بپرس ! آن مرد نامه را گرفت و شبانه به قبرستان بقیع رفت و دستورات حضرت را انجام داد.
ابو عتیبه می گوید: من اول صبح
 خدمت امام محمد باقر ( علیه السلام ) رسیدم تا ببینم آن مرد شبگذشته چه کرده است . دیدم او درِ خانه ایستاده و منتظر اجازه ورود است.
اجازه دادند من هم با
 ایشان وارد شدم . پس بهامام عرض کرد :دیشب رفتم هر چه فرموده بودید انجام دادم ، درجان را صدا زدم  وی آمد  به من گفت :همین جا باش تا پدرت را بیاورم .
ناگاه مرد سیاه چهره ای را
 آورد ، آتش سوزنده ودود جهنم و عذاب و قهر الهی قیافه اش را دگرگون ساخته بود.
درجان گفت :این مرد پدر
 تو است . از او پرسیدم :تو پدر من هستی ؟ پاسخ داد: آری ! گفتم :چرا قیافه ات این چنین تغییر یافته ؟
جواب داد: فرزندم من دوستدار بنی امیه بودم و آنان را 
بهتر از اهل بیت می دانستم به این جهت  خداوند مرا عذاب کرد و به چنین روزگار سیاهی گرفتار شدم و چون تو از پیروان اهل بیت پیغمبر بودی ،
از
 تو بدم می آمد ، لذا ثروتم را از تو پنهان کردم.
اما امروز از
 این عقیده پشیمانم . پسرم!به  باغی که داشتم برو و زیر درخت زیتون را بکن پولها را درآور که مجموعا صدهزار درهم است.
پنجاه هزار دهم آن را به
امام محمد باقر تقدیم کن و پنجاه هزار درهم دیگر آن را خودت خرج کن !
                    

                   


Powered by FAchat