(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : مرده ای که بوی گلاب می داد
نمایش موضوع اصلی :

غروب کربلا 313 چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۳:۰۶ بعد از ظهر

 
مرده ای که بوی گلاب می داد!

˙·٠•♥ 

یک بار پیرمردی را آوردند که اصلاً به مرده شبیه نبود! چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم، بوی گلاب می داد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصاً این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم. همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد، بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم. بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق‌تر پرسیدم؛ گویا این پیرمرد به این موضوع، شهره بود؛ آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد...

Powered by FAchat