(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : دل نوشته ای به امام زمان
نمایش موضوع اصلی :

یسنا جمعه ۱۱ امرداد ۱۳۹۲ ۰۵:۴۴ بعد از ظهر



بسمه تعالی



ای امام زمان ، ای بهترینم ، برایت می نویسم ، از تو که  نیستی تا سر بر شانه هایت نهم ولی هر لحظه و همیشه بر شهر امن شانه هایت آرام می گیرم . از تو می نویسم که آهنگ کلامت قلبم را بی قرار می کند ، کاش بودی تا زندگی را در آغوش گرم و مهربانت با تمام وجود لمس می کردم ، انگار کاغذ هم منتظر است تا بار دیگر از تو بنویسم . از تو می نویسم ، تا باور کنی که بی صبرانه انتظار ظهورت را می کشم ، هنوز نام تو در خاطر من قدم می زند تا باور کنی عاشقانه می پرستمت . تو معبود نوشته  های منی تنها بهانه شعرها و گفته هایم ، تو امید آرزوی دل غمگین منی ، نمی دانم که چگونه عاشقم کردی؟ نمی دانم چه در کلامت نهفته بود که شیفته و شیدایت شدم ؟ ای بهترینم ، دیدی نازنینم که گلبرگ های رز سرخ هنوز لای دفتر خاطراتم جا مانده و بوی یاس نگاهت در قبله گاه نگاه خیسم می‌پیچد ، دیدی که رفتی اما هنوز جای گامهایت بر روی خیابان دلم جاریست . هنوز از پشت پنجره ی غم زده به امید صبح جمعه به انتظار نشسته ام . پرده تاریکی پنجره را کنار بزن تا ببینی که بهار رسیده و پرنده های دلم چگونه برای آمدنت دعا می خوانند ، ای کاش یک روز به  سراغم بیایی ، اگر بیایی جای قدم هایت را قاب می گیرم و در طاقچه روبه رویم می گذارم ، اگر یک روز به دیدنم بیایی ، هر روز عصر کوچه را گلاب پاشی می کنم .



امروز در کلبه ای نیمه گرم به انتظار نشسته ام تا تو بیایی ، هنگامی که شعله های پر نور عشقت در دلم ریشه کرد و زمزمه ی آمدنت را در غروب های مبهم جمعه گم کردم ، شوق دیدنت را چه کنم ، قلبم از ندیدنت رنگ تنهایی گرفته ، صدای پر امید قناری بوی غم و دلتنگی گرفت آخر جز تو چه کسی را برای دیدن بهانه کنم در اعماق وجودم فقط به تو می اندیشم و تنها تو را می طلبم . ای کاش می‌دانستی هر نفست برایم معنایی دارد ، کاش می توانستی نگاه پر معنای مرا بخوانی وقتی که نباشی شب نا تمام غصه هایم هرگز سحر نمی شود .



 ای مهدی ای تنها ترین واژه ی عشق ، دلم برایت تنگ شده است ، عزیزم در شب های بارانی من با چشمی خیس و تنها و غریب  سر بر زانو می گذارم و تنها به یاد تو هستم ، آری تنها با یادتوست که تکیه گاه مهمی برای دل بارانی من است .



ای مهدی من منتظر می مانم تا بگویی تا کی باید در انتظارت بمانم . ای تنها بهانه ی زندگیم ، هنوز منتظرم تا سکوت انتظار را بشکنی تا من عشقم را به تو بفهمانم . روزی تو خواهی آمد با چشمانی که در پیاله های شیرین آن موج می زند ، با دستانی پر از عطوفت و دامانی پر از سخاوت .



 ای نازنینم تو آن قدر روشن و مهربانی هستی که هر قلب تاریک را پر  از نور می کنی . عزیزم قلبم به عشق تو می تپد و نفس هایم را فقط به امید تو می کشم . ای که معنای واقعی عشق را به من آموختی . ناجی قلبم ! باور کن هنوز هم منتظرت هستم ولی با قلبی پیر و خسته ، روزی تو می آیی شمع محفل همه منتظرانت را روشن می کنی و قلب های شکسته را به هم پیوند می زنی ای کاش می دانستیم ندبه و غروب  جمعه چه رازی دارد ، کاش می دانستم چرا غروب جمعه غمگین است ، ای کاش دل ها سهمیه بندی می شد و سهمیه ی من ، دل تو می شد فقط قلب پاک تو . حتی اگر برای تمام عمر کسی از من یادی نکند باتو بودن برای من بس است و این است سرود خوشبختی من . این تنها آرزوی من است که آخرین ثانیه های عمرم فقط به یاد تو باشم ، بیا ای باران رحمت که تشنه ی یک قطره آب تویم .



Powered by FAchat