آقا حسین |
پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۳ ۱۱:۴۷ بعد از ظهر |
مؤلف گويد:در كتاب«نجم الثاقب»در زيل تشرّف جناب حاج سيد احمد رشتى به محضر امام عصر ارواحنا فداه در سفر حجّ و فرمايش آنحضرت به او كه شما چرا عاشورا نمیخوانيد،عاشورا،عاشورا،عاشورا،
«دليل بر فضيلت و آثار و فوايد اين زيارت است»
شيخ ما ثقة الاسلام نورى رحمة اللّه عليه فرموده:اما زيارت عاشورا،در فضل و مقام آن بس كه از سنخ ساير زيارات نيست كه به ظاهر از انشاء و الماى معصومى باشد،هر چند كه از قلوب مطهّره ايشان چيزى جز آنچه از عالم بالا به آن رسد بيرون نيايد بلكه از سنخ احاديث قدسيّه است كه به همين ترتيب از زيارت و لعن و سلام و دعا،از حضرت احديّت جلّت عظمته به جبراييل امين و از او به خاتم انبيا صلى اللّه عليه و آله و سلّم رسيده و بنا بر تجربه،مداومت به آن در چهل روز يا كمتر در قضاى حاجات و رسيدن به مقاصد و دفع دشمنان بی نظير است
اما از بهترين فوايد آنكه از مواظبت و مداومت بر آن به دست آمده،فايدهاى است كه:ثقه صالح متقّى،حاج ملاّ حسين يزدى كه از نيكان مجاور نجف اشرف است و پيوسته مشغول عبادت و زيارت از ثقه امين حاج محمّد يزدى نقل كرد كه در شهر يزد مرد فاضل صالحى بود كه همواره اشتغال به اصلاح امر آخرت خود داشت و شبها در مقبره خارج يزد كه در آن جماعتى از صالحان مدفونند و معروف به مزار است به سر مىبرد و او را همسايهاى بود كه از كودكى با هم بزرگ شده بودند و براى درس پيش يك معلّم مىرفتند،تا آنكه بزرگ شد و شغل عشّارى[ده يك گرفتن به زور و به ناحق-مأمور ماليات]پيش گرفت تا از دنيا رفت و در همان مقبره نزديك محلّى كه آن مرد صالح بيتوته مىكرد دفن كردند،پس از گذشتن كمتر از ماهى او را در خواب ديد كه در هيئت نيكويى است،به نزد او رفت و گفت:من آغاز و انجام و ظاهر و باطن كار تو را مىدانم و مىدانم از آنهايى نبودى كه نيكى در باطن ايشان احتمال رود و شغل تو جز عذاب را نمیطلبد،پس به كدام عمل به اين مقام رسيدى؟
گفت:چنان است كه گفتى،من از روز مردن در شديدترين عذاب بودم، تا ديروز كه زوجه استاد اشرف حدّاد فوت شد،و او را در اين مكان دفن كردند-و اشاره كرد به موضعى كه قريب صدر ذرع از او دور بود-و در شب وفات او،حضرت اباعبد اللّه الحسين عليه السّلام سه مرتبه او را زيارت كرد و در مرتبه سوم به برداشته شدن عذاب اين مقبره امر فرمود،پس حالت ما نيكو شد و در سعه و نعمت افتاديم،آن مرد صالح متحيّرانه از خواب بيدار شد،درحالیكه حدّاد را نمیشناخت و محّل او را نمیدانست،در بازار حدّادان از او پرسيد،و او را يافت،از او پرسيد:
آيا براى تو همسرى بود؟گفت آرى ديروز وفات كرد،و او را در فلان مكان(و همان موضع را اسم برد)دفن كرديم،پرسيد:او به زيارت ابى عبد اللّه عليه السّلام رفته بود؟گفت نه:گفت:ذكر مصائب او میكرد؟
گفت:نه،گفت مجلس عزادارى داشت؟
گفت:نه،حدّاد پرسيد چه میجويى؟
خواب را نقل كرد،گفت آن زن به خواندن زيارت عاشورا مواظبت و مداومت داشت.
|