(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : سخنی با اقااااااااااااااااااا
نمایش موضوع اصلی :

عاشق کربلا جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ ۰۱:۴۱ بعد از ظهر

«حسین ! اى پرچم خونین حق بر دوش،


 



حسین ! اى مرد انقلابی



 



حسین ! اى رایت آزادگى در دست،



 



در آن صحراى سرخ و روز آتشگون‏



 



قیام قامتت در خون نشست، اما



 



پیام نهضتت برخاست‏



 



از آن طوفان «طف» در روز عاشورا، ‏



 



به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد



 



ولى ...‏



مرغ شباهنگ حقیقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمى‏افتد».‏



 



سلام بر تو ، اى حسین !‏



 



سلام بر خط شفقگون كربلا، كه خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مى‏پاشد و غروب هنگام، ‏سرخى آسمان مغرب را به شهادت مى‏گیرد ، تا آن جنایت هولناك را هر چه آشكارتر بنمایاند و چشم تاریخ را بر ‏این صحنه همیشه خونین بدو زد و گوش زمان را از آن فریادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر كند.‏



 



اى حسین ... اى عارف مسلّح !‏



 



كربلاى تو، عشق را معنى كر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور همیشگى در همه زمان‏ها ‏و زمین‏ها بود.‏



 



اى حسین ... اى شراره ایمان !‏



 



اى حسین ... اى در سكوت سرخ ستم، شهر آشوب!‏



 



در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فریاد را در حلقوم شب ریختى و با نامردان تبهكار ، مردانه در آویختى.‏



 



عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود كه بر «طور» اندیشه‏ها تجلى كرد و «موسى خواهان» گرفتار ‏در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشید.‏



 



چه مى‏گویم؟ ... تو تاریخ را به حركت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسه‏هاى زیباى ایثار و جهاد و شهادت ‏گشودى . لحظه لحظه تاریخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمین‏ها را كربلا...‏



 



خفته بودیم و بى خبر ... اما تو، این «مصباح هدایت» و اى «كشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش كشاندى و ‏افسردگى یأسمان را به شور امید مبدل ساختى و از سكوت و درنگ و وحشت ، به فریاد و هجوم و شجاعتمان ‏رساندى و پاى كوفته و پر آبله ما را، تا بام آگاهى و تا برج بیدارى فرا بردى. ‏



 



‏«اى حسین » ...‏



 



تو كلاس فشرده تاریخى .‏



 



كربلاى تو، مصاف نیست‏



 



منظومه بزرگ هستى است ، ‏



 



طواف است.‏



 



پایان سخن ‏



 



پایان من است ‏



 



تو انتهاى ندارى ...



 




Powered by FAchat