(نسخه قابل پرینت موضوع) عنوان موضوع : به نام نامی سَـــــر....+صوتی نمایش موضوع اصلی : |
به نام نامی سر، بسمه تعالی سَــر بلند مرتبه پيکر، بلند بالا سَــر فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد که بندهی تو نخواهد گذاشت، هرجا سَــر قسم به معنی لا يمکن الفراق از عشق که پر شده است جهان، از حسين سرتاسَــر نگاه کن به زمين! ما رأيت إلا تن به آسمان بنگر! ما رأيت إلا سَــر سری که گفت: من از اشتياق لبريزم به سرسرای خداوند میروم با سَــر هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم مباد جامه... مبادا کفن... مبادا سَــر همان سری که "يحب الجمال" محوش بود جميل بود... جميلا بدن... جميلا سَــر سری که با خودش آورد بهترينها را که يک به يک، همه بودن سروران را سَــر زهير گفت: حسينا! بخواه از ما جان حبيب گفت: حبيبا! بگير از ما سَــر سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گويان دريد پيرهن از شوق و زد به صحرا سَــر بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت برو به معرکه با سر ولی ميا با سَــر خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسيد گذاشت لحظه آخر به پای مولا سَــر در اين قصيده ولی آنکه حسن مطلع شد همان سری است که برده برای ليلا سَــر سری که احمد و محمود بود سر تا پا همان سری که خداوند بود، پا تا سَــر پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسَــر امام غرق به خون بود و زير لب می گفت به پيشگاه تو آوردم خدايا سَــر ميان خاک، کلام خدا مقطعه شد ميان خاک؛ الف، لام، ميم، طا، ها، سَــر حروف اطهر قرآن و نعل تازه اسب چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سَــر تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سَــر نبرده تن به تن آفتاب و پيکر او ادامه داشت، ادامه سه روز اما سَــر جدا شده است و سر از نيزهها درآورده است جدا شده است و نيفتاده است از پا سَــر صدای آيه کهف الرقيم مي آيد بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسيحا سَــر بسوزد آن همه مسجد، بميرد آن اسلام که آفتاب درآورد از کليسا سَــر چقدر زخم که با يک نسيم وا ميشد نسيم آمد و بر نيزه شد شکوفا سَــر عقيله، غصه و درد و گلايه را به که گفت؟ به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سَــر دلم هوای حرم کرده است میدانی دلم هوای دو رکعت نماز بالا سَــر |
Powered by FAchat