(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : ناگهان قلب حرم وا شد...+صوتی
نمایش موضوع اصلی :

عـلـی۲۰ یکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳ ۰۴:۵۲ بعد از ظهر



ناگهان قلب حرم وا شد و يک مرد جوان

مثل تيری که رها می شود از دست کمان

 

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود

بعد يک عمر رها از قفس تن شده بود

 

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره برافروخته بود

 

روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته

بر تنش دست يدالله حمايل بسته

 

بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد

زير شمشير غمش رقص کنان می آمد

 

ياعلی گفت که بر پا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خيبر را

 

آمد ، آمد به تماشا بکشد ديدن را

معنی جمله در پوست نگنجيدن را

 

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخيد

زيرپايش همه کون و مکان می چرخيد

 

بارها از دل شب يک تنه بيرون آمد

رفت از ميسره از ميمنه بيرون آمد

 

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه

گفت: لاحول و لاقوه الا بالله

 

مست از کام پدر، زاده ليلا ، مجنون

به تماشای جنونش همه دنيا مجنون

 

آه در مثنوی ام آينه حيرت زده است

بيت در بيت خدا واژه به وجد آمده است

 

رفتی از خويش ، که از خويش به وحدت برسی

پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

 

نفس نيزه و شمشير و سپر بند آمد

به تماشای نبرد تو خداوند آمد

 

با همان حکم که قرآن خدا جان من است

آيه در آيه رجزهای تو قرآن من است

 

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست

ديدمت خرم و خندان قدح باده به دست

 

آه آيينه در آيينه عجب تصويری

داری از دست خودت جام بلا می گيری

 

زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای

به خدا بيش تر از پيش پيمبر شده ای

 

پدرت آمده در سينه تلاطم دارد

از لبت خواهش يک جرعه تبسم دارد

 

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا

آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا

 

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آيد

با فغان پسرم وا پسرم می آيد

 

باز هم عطر گل ياس به گيسو داری

ولی اينبار چرا دست به پهلو داری؟!

 

کربلا کوچه ندارد همه جايش دشت است

ياس در ياس مگر مادر من برگشته است؟!

 

مثل آيينهء در خاک مکدر شده ای

چشم من تار شده ؟يا تو مکرر شده ای؟!

 

من تو را در همه کرب و بلا می بينم

هر کجا می نگرم جسم تو را می بينم

 

ارباً اربا شده چون برگ خزان می ريزی

کاش می شد که تو با معجزه ای برخيزی

 

مانده ام خيره به جسمت که چه راهی دارم

بايد انگار تو را بين عبا بگذارم

 

بايد انگار تو را بين عبايم ببرم

تا که شش گوشه شود با تو ضريحم پسرم





Powered by FAchat