(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : شعرطنز2
نمایش موضوع اصلی :

غروب کربلا 313 شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳ ۱۰:۰۰ قبل از ظهر

 
دولت فقر را به هم زده و در بساطم غذا گذاشته است

به خدا روی سفره با دستش کاسه کاسه خدا گذاشته است

دست با برکتی ست دستی که کیمیا کرده است وقتی در

کاسه های گدائی مسی ام سکه های طلا گذاشته است

او نشسته است کل روزش را سر یک سفره با جزامی ها

همه دنیا به دست او، اما روی دنیاش پا گذاشته است

با نگاهش به مرده جان داده، به یتیمان شهر نان داده

سرنوشت مرا عوض کرده، تا که بر لب دعا گذاشته است

خنده هایش چه رحم آمیز و اخم هایش چه درس آموزند

با بهشت و جهنمش ما را بین خوف و رجا گذاشته است

سهم او از من آتش عشق و سهم من هر چه او کرم بکند

سهم او را جدا گذاشته ام، سهم من را جدا گذاشته است 



 

Powered by FAchat