(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : ✿\"چشمهایت را ببند\"✿
نمایش موضوع اصلی :

غروب کربلا 313 یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۱۱ بعد از ظهر

 
 
 
 

"چشمهایت را ببند"

اینجا دیوانه ی زهرا میشوی و......اگر نماندی حرفی نیست.....زهرا همیشه تنها بود

صدای قدمت می آید...

گوش میكنم...

دلها آشوب است...و

خسته نباشی پهلوان...

خوش آمدی برادرم...

اما..

چشمهایت را ببند...

نگاه نكن به خیابان های شهرمان...

باشد؟من و قول قرارهایمان..

نگاه نكن تا بیشتر شرمنده نشویم...

آبرو كه نگذاشتند برایمان...حداقل..بگذار باور نكنیم كه از قطره قطره ی خونت،شرمنده ایم برادر...

ما را ببخش..حلالمان كن كه باید تورا از بین این جماعت عبور دهیم..

شرمنده كه حجاب و حیای مادرت زهرا(س) را زیر پا گذاشته اند و...

شرمنده ایم..

كه وصیت نامه ات میان كوچه ها پاره پاره شده..

قطرات خونت را ارج نمینهند و...شادی این روزها..برای مردان هرزه ی خیابان ها..سرخی لب بی حیایی جذاب تر است.. از..

از..قطرات خونی كه پای وصیت نامه ات ریخته و....

شرمده ایم برادر...شرمنده..

جسم پاك تو كجا و.....خیابان های این شهر ....جسم پاك تو كجا و...چشم های ناپاك و تن های آلوده كجا....

جسم پاك تو كجا و....حلالمان كن...




شرمنده ایم برادر....شهدا شرمنده ایم...

Powered by FAchat