(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : هی روزگار عجب روزگاری هستی
نمایش موضوع اصلی :

وحید زنجانی چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۰۶ بعد از ظهر

کودکی به پدرش گفت: «پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم

بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی

پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر

اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی

شبیه تو بود ...»


از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چهارراه می دیدند ...


Powered by FAchat