(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : داستانی جالب از دکتر حسابی
نمایش موضوع اصلی :

بانوی آفتاب جمعه ۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۶:۴۸ بعد از ظهر

                                

داستانی جالب از دکتر حسابی و دانشجویش یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم.

دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند

Powered by FAchat