(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : عاشقان دنيا پرست، دنيا پرستان عاشق
نمایش موضوع اصلی :

بانوی آفتاب دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۴۸ بعد از ظهر

                                  
             
             (نگاهي درس آموز به غربت امام حسن عليه السلام ):
 

تاريخ پر فراز و نشيب پيامبران و واليان الهي و دوران پر فتنه و رنج جباران و ستمگران شيطاني، همگي

مملو از جريانات سفيد، سياه و خاكستري و نيز حوادث تلخ و شيريني است كه انسان را به تفكر و تدبر وا

مي‌دارد. 


يكي از نمونه‌هاي تاريخيِ درس آموز خيانت دنيا پرستان به حجت و ولي خدا، داستان شهادت امام حسن

مجتبي عليه السلام  است. 


در اين مقاله سعي شده است به طور اختصار، انگيزه‌ها و ابعاد شخصيتي ياران خائن امام حسن عليه

السلام ، واكاوي و تحليل شود تا چراغ راهي باشد براي مسير حال و آينده كه سره را از ناسره جدا خواهد

كرد. با مطالعه تاريخ، به چند گروه از برجسته‌ترين همراهان خائن امام حسن عليه السلام  بر مي‌خوريم

كه هر يك به‌واسطه خصوصيتي خاص، گرفتار دشمن داخلي و خارجي شدند. 


بازشناسي همراهان خائن امام حسن مجتبي عليه السلام 

1ـ دنيا خواهان درد كشيده

عبيد‌الله بن عباس از افراد شاخص اين جريان است. وي فرزند عباس بن عبدالمطلب، عموي پيامبر صلي

الله علي و آله و سلم  و كسي بود كه همراه برادرش عبدالله در كنار امام علي عليه السلام  با دشمنان

به مبارزه پرداخته و در دوران حكومت امير المومنين عليه السلام  والي يمن شده بود.


نمونه‌هاي فراواني در تاريخ وجود دارد كه اين دو برادر، در جبهه خارجي با بيگانگان پيكار كردند تا جايي كه

عبدالله، پس از فتنه جمل ـ كه ادامه فتنه صفين بود ـ رنج تهمت‌ها و تهديد‌ها را به خود خريده و به

روشن‌گري ابعاد فتنه مي‌پرداخت و بر امامت و ولايت امير مومنان عليه السلام  استدلال مي‌كرد. اما

عبيدالله كه به مبارزه با پندار پليد خويش نپرداخته بود، سرانجام در جبهه مبارزه با نفس، شكست خورد و

آن هنگام كه امام حسن  عليه السلام  آماده جنگ با معاويه مي‌شد، با گرفتن، در دام دسيسه‌هاي

معاويه افتاد. از اين رو با لشكر هشت هزار نفري خود، شبانه شيرازه اردوگاه موحدان و خداپرستان را از

هم پاشيد و روانه بزمگاه مشركان و خود پرستان گرديد.1


2ـ سست عنصران ساده لوح

فرار عبيدالله بن عباس از صحنه نبرد، فضاي«مِسْكَن»2 را به ترديد و تشكيك، آلوده كرد، اما امام حسن

عليه السلام  كه اين وضع را از قبل پيش بيني كرده بود، قيس بن سعد انصاري را به جانشيني عبيد الله

انتخاب كرد. قيس از جواني، عاقلي عامل و جهادگري جنگجو و وارسته‌اي با ويژگي‌هاي منحصر به فرد و

ممتاز به ‌شمار مي‌رفت. او پس از پشت كردن عبيدالله، به عنوان فرمانده جديد به ميان سپاه آمد و گذشته

عبيدالله را مورد تجزيه و تحليل قرار داد و دنيا پرستي او را ياد آور شد، اما غفلت از خود و ساده انگاري

خصم باعث شد كه خود نيز در اين دام بيفتد و آن زمان كه بايد با لشكر معاويه مي‌جنگيد، آنقدر وقت

كشي كرد كه امام عليه السلام  را مجبور به صلح نمود و حضرت نيز كه اين سستي را ديده بود علي گونه

خطبه‌اي بيان فرمود كه تا قيام قيامت ماندگار خواهد بود.3


3ـ شمشير زنان شورش‌گر 

اين گروه كه مدتي در ركاب حضرت، عليه دشمنان جنگيده و شمشير زده بودند، چه بد امتحاني پس دادند

و آن، در زماني بود كه امام عليه السلام  در «مِسْكن» جانشيناني براي خود قرار داد و با عده‌اي از

لشگرش به مدائن رفت تا جنگاوراني را به جهاد دعوت كند؛ اما هنوز دعوتش شروع نشده بود كه منحرفان

لشكرش بر امام شمشمير كشيدند و بر او شوريدند و آن زمان كه نياز به خدمت داشت، به او خباثت

ورزيدند؛ خيمه‌اش را خراب كردند و سجاده از زير پايش ربودند. از همه پست‌تر «عبدالرحمن بن عبدالله

ازدي»بود كه بندگي «خدا» را به بندگي «ردا» فروخت و دوشادوشي حضرت را با ربودن ردايِ دوشِ

حضرت، معامله كرد.


4ـ خوارج

ريزش عده‌اي از ياران در مدائن، حضرت را بر آن داشت كه بدون اينكه ردايي بر تن داشته باشد، سوار

اسب شده و به سوي «مظلم ساباط» به راه افتد؛ اما در ساباط نيز تعدادي از ياران سابق پدرش ـ كه از

انقلابي‌گري پشيمان شده بودند و به قول خودشان نه طرفدار علي بودند و نه طرفدار خصم علي ـ سد راه

امام شدند. 


نهايتاً از ميان اين گمراهان، «جراح بن سنان» كه جفا را بيشتر تمرين كرده بود، با خنجري مسموم پاي

حضرت را دريد و استخوان ران را شكافت.4 اما به اين جسارت هم اكتفا نكرد و به امامش، گفت: « تو نيز

همانند پدرت كافر شده‌اي!»5 


5ـ منافقين 

نقشه معاويه بر آن بود كه حضرت را مخفيانه به قتل برساند؛ به همين منظور، چهار گمراه منافق به نامهاي

«عمروبن حريث»، «اشعث بن قيس»6، «حجر بن الحارث» و «شبث ربعي» را اغوا كرد و جداگانه به اين

كار مأمور نمود. اما امام از اين توطئه آگاه شد و در زير لباس‌هايش زره پوشيد. 


كي از منافقين، امام را در موقع نماز هدف قرار داد؛ 

ما نتوانست كاري از پيش ببرد؛ چون زره از نفوذ تيردر بدن امام جلوگيري نمود.7

6ـ فريفته شدگان فريبكار

جعده ‌با نقشه‌اي از قبل طراحي شده، به ازدواج امام‌حسن‌مجتبي عليه السلام  در آمد. وي كه بنابر نقل

مورخين، كينه‌اي كهنه را از پدرش به ارث برده بود، با نيرنگ به جنگ فرزند رسول خدا صلي الله علي و آله

و سلم  آمد، آرزويش را با ازدواج عملي كرد8 و همسري با امام عليه السلام  را بهانه كرد تا بهاي

همراهي با معاويه را بگيرد. 


جعده با دل‌سپاري به دراهم معاويه، هر روز بر آتش آرزوي اتصالش به دنياي يزيد مي‌افزود اما براي اتصال،

ابتدا بايد انفصال پيدا مي‌كرد؛ انفصال از محبوب‌ترين‌ها و اتصال به منفورترين‌ها! آرزوي وعده‌اي كه هرگز

عملي نشد و تا گورستان به همراه او بود، چه اين‌كه پس از به شهادت رساندن امام حسن عليه السلام ،

معاويه به جعده كه منتظر ازدواج با يزيد بود گفت: «مي‌ترسم فرزندم يزيد را نيز مانند فرزند رسول خدا

صلي الله علي و آله و سلم ‌ به‌ قتل‌ برساني!» 


حال آيا نبايد از تاريخ عبرت گرفت؟ آيا در انقلاب اسلامي ايران كه خون صدها هزار شهيد گلگون كفن، بر

تارك آن مي‌درخشد، ما با چنين گروه‌هايي روبرو نيستيم؟ آيا فرمايشات امام خمينيe كه عزت امروز ما

مديون اوست را سرلوحة رفتار سياسي اجتماعي و ديني خود قرار داده‌ايم و به چه مقدار به گفته امام كه

فرمود: «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد» عمل كرده‌ايم؟


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 [1]. بحار الانوار، ج44 ،ص51 ـ تاريخ يعقوبي، ج2، ص141.

2. نام محلي بين دُجيل و سامراي كنوني است كه ميان لشكر معاويه و سپاه امام حسن عليه السلام 
جنگ شد.

3. منتهي الآمال، ج1، ص428.
4. الارشاد، ص8.
5. همان.
6.  پدر جعده همسر امام مجتبي عليه السلام.

7.بحار الانوار ،ج44 ،ص33.

8. .انساب الاشراف، ج‌2، ص‌ 369؛ الكافي،‌ ج‌8، ص‌167.

پدیدآونده:محمد حسن جلالت دانش


                                

Powered by FAchat