سپیده 313 شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۳ ۰۵:۵۱ بعد از ظهر شعله ی عشــق تو توی قلبامونه همیشه هرگز این دنیای فانی بی تو زیبا نمیشه تویی اون چراغ راه و کشتی نجات ما تو گذشتی از همه فقـط به خاطر خــدا تو میای ستاره های راهو روشن می کنی تویی که به کربــلا همیشه دعوت می کنی می نوازه توی قلبم زمزمه های یا حســین ضربان قلبمون داد می زنه حسـین حسـین می شنـویم صدای رقیــــه گونـه ها خیــس می شه انگاری به جای گریه صورت پر از خون می شه آقــا شرمنده تو دستام شده پر از گنـــــاه دلی که دوستت داره بدجوری شده سیـاه آقــــا جـــونم مـی خوام شبیــه مـــــادرت بشـــم می خوام صبور و مهربون شبیه خواهرت بشـم آقـــا دستامو بگیر نذار که بـــی تو بمــونم آخه من همیشه هرجا به عشـق تو مدیـونـم آقــا دستـامو بگـیر شــاید که دلــتـنـگ بشـم شاید هم یه روزی با عبــاس همرنـگ بشم

Powered by FAchat