(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : هشتمين حرم
نمایش موضوع اصلی :

حریم قدس پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۷:۳۴ قبل از ظهر



http://www.aparat.com/v/9bzSs

شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد

جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد

شبیه طفل جسوری که رنج داده پدر را

برای گریه اش اینک به فکر شانه بیفتد

درست مثل جوانی شرور و هرزه و سرکش

که وقت غصه و غربت به یاد خانه بیفتد

شبیه متهمی که به دست خویش بمیرد

و یا به پای خودش دست تازیانه بیفتد

منم مشبّه تشبیه های فوق، وَ ای کاش

که از سرم هوس گفتن ترانه بیفتد

نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهت

دعا بکن که مبادا دل از نشانه بیفتد

همیشه وقت زیارت، شبیه پهنه ی دریا

تمام صورت من در پی کرانه بیفتد

شبیه رشته ی تسبیح پاره، دانه ی اشکم

به هر بهانه بریزد به هر بهانه بیفتد

ولیِ عهد دلم نه، تو شاه کشور قلبی

که با تو قصه ی جمشید، در فسانه بیفتد

خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو

بیا که آتش صیّاد، از زبانه بیفتد

الا غریب خراسان! رضا مشو که بمیرد

اگر که مرغک زاری از آشیانه بیفتد

 

شاعر: محسن رضوانی


Powered by FAchat