باران 313 |
یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۸:۵۰ قبل از ظهر |
روزی پیرزنى به حضور پیامبر اكرم (صَلى الله عَلیه وَ آله) رسید و عرض نمود که من علاقمند این می باشم كه اهل بهشت باشم.
پیامبر اكرم (صَلى الله عَلیه وَ آله) به او فرمود: پیرزن به بهشت نمى رود!
او غمگین از محضر پیامبر خارج شد.
بلال حبشى او را در این حال دید.
پرسید:چرا در این حالی ؟
گفت : به خاطر این است كه پیغمبر فرمود: پیرزن به بهشت نمى رود.
بلال وارد محضر پیامبر شد حال پیرزن را بیان نمود.
حضرت فرمودند: سیاه نیز به بهشت نمى رود.
بلال غمگین شد و هر دو نشستند.
عباس عموى پیامبر آنها را در آن حال دید.
پرسید: چرا اینگونه اید؟ و آنان فرمایش پیامبر را نقل كردند.
عباس ماجرا را به پیامبر عرض كرد.
حضرت به عمویش كه پیرمرد بود فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمى رود. عباس هم سخت پریشان و ناراحت گشت .
سپس رسول اكرم هر سه نفر را به حضورش خواست، آنها را خوشحال نمود و فرمود:
همانا خداوند اهل بهشت را در سیماى جوان نورانى در حالى كه تاجى به سر دارند وارد بهشت مى كند، نه به صورت پیر و سیاه.
منابع:
۱- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج۱۰۳: ۸۴.
۲-ناصری، محمود. داستانهای بحار الانوار، ج۳: ۱۱۱.
منبع: قدس آنلاین
|