(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : نوستالژی دهه 60/ 70...و شایدم پایین تر
نمایش موضوع اصلی :

زهرایی یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳ ۱۱:۵۲ بعد از ظهر


بستنی زی زیگولو


گج های رنگی


فر فره . وقتی میرفتیم مشهد میخریدیم. نمیدونم چرا شمال نداشتن و مشهد داشتن!


از این پاک کن ها... 


این فوتبال دستی هم اکثر پسرا داشتن



دنیای شیرین


نسلی که با یک تکه نخ سرگرم میشد


وای سیب خنده و کسی یادشه؟؟


از اینا کسی داشته؟


صابون جیبی


جامدادی یخچالی که میدونم اکثرا داشتین
تو خاله بازی یخچال حسابش میکردیم ههه


اینم کتاب فارسی ده 60 و70 هستش


مداد پاک کنی


از این مداد فشاریا


اینم ماژیک قدیمی ... البته من هنوز یه بسته شو دارم ولی رنگ نمیده خخخخ


اینم لیوان بود که دستش فلوته .... یادش بخیر من داشتم


اینم لیوان تاشو هست که همش آب ازش میریخت بیرون


اینم آدامسه که عکس برگردون داشت


اینم اسمشو یادم رفت و ابتدایی بودیم زنگ ورزش باش بازی میکردیم


من هر چی و فراموش کنم این بادکنکاو فراموش نمیکنم یادش بخیر... یه بار اون بزرگه و خریده بودم کلی ذوق داشتم خخخخ


اینم از این توپایی هست که به دیوار وکاشی بزنی میچسبه... از اینا هم خونه عموم اینا بود و همش پسر عموم پرتابش میکرد میزد به سقف من نگیرمش





این ساعت مچی و یادتون میاد؟؟ عموم هم که همش واسم از این ساعتا مینداخت دستم!!!!نمیدونم لطفش بود یا چوبش!


واااااااااااای این کارتون بستنی ها و کسی یادشه؟؟ اون زمان اصلا واسه همین کارتون زنده بودم. بعد مجریش هم رویه مقنعه اش تل میزاشت منم اداشو در میاوردم
فک کنم ماله ده 70 باشه و ساعت 9 صبح پخش میشد


یادش بخیر زی زی گولو اس پاسی درا کولا تا به تا


یادش بخیر... یادتونه خوبا بودین بیشتر یا تو بدها؟؟ من که همش تو خوب ها تازه ستاره هم داشتم.... اخه مبصرا بیشتر دوستای صمیمیم بودن. خودم هم  دوبار مبصر شده بودم


خط کش دستبندی



اینم بیسکوبیت باغ وحشی بود. همش به دستام تعارف میکردم اونام با چشم بسته میگرفتن. مثلا میمون میوفتاد و بهش میخندیدم میگفتیم تو میمونی...ههه یادش بخیر


لی لی . یادش بخیر چه بازی خوبی بود


یادش بخیر مشقای شب



اینم چند تا چیز که ماله دوره بابام ایناست


البته من یکی از این دفتر قدیمیا و دارم که بابام داخلش نوشته


یکی از این خودکارا هم بابام داشت که الانم هست البته جوهرش خشک شده... بعد از وسط هم خم میشه


این پاک کن هم ماله زمانه بابام اینا بود


اینم یه جور پرگاره





اینم شیره خشکه... بچه بودم همش واسم از اینا میگرفتن خخخخ

Powered by FAchat