(نسخه قابل پرینت موضوع) عنوان موضوع : کرامت امام هشتم(علیه السلام) به روایت عزتالله انتظامی نمایش موضوع اصلی : |
بنام خدا وی افزود: من هم در این حکایت، جای ویژه و بسیار خاصی را به یکی از بهترین خاطرات زندگیام در این سالها که از خدا عمر گرفتهام قرار دادهام، جایی که هر وقت به خاطرهام رجوع میکنم، قلبم متبرک و نورانی میشود. یادش به خیر! سالها پیش برای حضور در فیلم «شب» رسول صدرعاملی به مشهد الرضا(علیه السلام) رفتم و طی مدتی اقامت در این شهر مقدس و البته زیارت حرم امام رضا(علیه السلام)، ایفاگر نقشی متفاوت در فیلمی با محوریت زیارت امام هشتم(علیه السلام) بودم. انتظامی بیان کرد: بازی من در آن سن و سال و دشواریهای سالمندی، بدون عنایت و محبت امام رضا(علیه السلام) محقق نمیشد و من آن لحظات را بهنور این امام مهربان طی کردم. اما خاطره جالبی از آن روزها در ذهنم نقش بسته: یکی از روزهای تصویربرداری در حرم، پس از چند ساعت کار، مشغول استراحت بودم که صدای محزونی توجهم را جلب کرد. برگشتم، پشت سرم را نگاه کردم، جوانی حدوداً 30ساله بود که با تلفن همراهش به بیماری امید شفای امام رضا(علیه السلام) میداد. مدام تکرار می کرد: «من گوشی رو گرفتم مقابل ایوان طلا. با آقا حرف بزن. درد دل کن. مطمئن باش که صدای تو رو از پشت تلفن میشنوه و جواب میده». آن جوان به مخاطب پشت تلفن میگفت: «گوشی رو بده به علیرضا.» و بعد از چند دقیقه، صدای ریز و بیرمق پسربچهای را که گویا بیمار بود از آن طرف خط شنیدم که میگفت: «الو! عمو! گوشی رو بده به امام رضا(علیه السلام)». صدای هقهق گریههای عمو بود که به برادزادهاش میگفت: «عزیزم! گوشی رو به آقا دادم. خودت باهاش حرف بزن». این خاطره هنوز هم برایم تکاندهنده است و اطمینان دارم که آقا در هر شرایطی جواب میدهند، چرا که خودم نیز سالها پیش برای پسرم که در برلین تصادف کرده بود نذر کردم که اگر خوب شد، شبهای عید به زیارت امام رضا(علیه السلام) بروم و شکر خدا پسرم خوب شد. اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین الهی بحق عمه ی سادات «عجل لولیک الفرج» |
Powered by FAchat