(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : دلنوشته /گیتار غم
نمایش موضوع اصلی :

هدف برتر سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۲۳ قبل از ظهر

اساعت ۲:۴۷ هست
نمیدانم آیا از روی عادت است که خوابم نمیبرد یا باز هم چشمم ب سقف سیاهی افتاد ک حرف ها دارد یا دیواری  ک روبروی پنجره اتاقم هس....
یا عکس ک روبرم هس
نمیدانم دلم خواب است یا بیدار کجا دارم سیر میکنم به کجا میروم خیاللت من ب کجا سفر کرده اند....
دارم ب آهنگ گوش میکنم.آهنگ زندگی .گیتای ک خیالم ساخت و دارم ب ان گوش فرا میدهم هم آهنگ های شاد هستن هم غمگین .نمیدانم گیتار م خراب است و همش اهنگ غم،جدایی،شکست میزند یا آهنگ ها و خیالات و واقعیات زندگیم همه ب شکست و غم سوق پیدا کرده وسیری صعود دارند..بعضی از اهنگ هایم صدایی دلخراش دارند و برخی صدایی بی سکوت.صدای ی سکوت منو ب ته شکست میرساند صدایی ک حرفها دارد .اما پاسخش سکوت است.این صدا نیاز ب تجویز داروی پزشک دارد اما دکترش حز فریاد دارویی برایش تجویزی نکرده فریادیی ک بغضی ،ترکی از قلبی دارد،.................
کنار پنجره ام نگاهم ب فقط ب دیواری می افتد ک مثل حصاری سنگین جلوی دیدم را میگیرد و از نگاه ب منظره ایی ک سبز و خرم است باز میدارد این دیوار  نگاهم را ازم گرفت منو زندان کرد زندانی ک . و.....
به اعماق دلم فرو میروم در حین راه ب تارهای عنکبوتی نگاهم می افتد که غم از دست دادن دوستی را ب دوش کشیده اند ب خانه ی دلم سر میزنم جز تاریکی و سکوت  و خانه ایی ویران چیزی نصیب چشمانم نمیشود خانه ایی ک زندان شده و همش ا خود آهنگ حلالم کن را میزند و از غم جدایی سخن می گوید از غم سکوت
از غم زنجیر آویخته ایی ک تمام وجودش را آکنده کرده دوس دارد فریاپد بزند داد بزند اما ثدایش و فریادش جز سکوت و ترانه هایش جز اشک فراق چیزی را نصیب نمیدونند
آه ای گیتار زندگی بنواز گیتار غمت را بنواز گیتار دلم را ....... د
ببار ای آسمان اشک دلت را ببار از فراق یار ببار  از داغاین  این دل..بنواز ای نی بکوبان تبل غمت را 
خروشان ای دریای بی تاب ..،...........
 
 
 

Powered by FAchat