(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : پرسش و پاسخ عرفانی
نمایش موضوع اصلی :

*زينب* شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳ ۰۴:۵۹ بعد از ظهر

سلام علیکم. چه تفاوتی میان عشق و محبت وجود دارد؟وکدام بالاتر و بهتر است؟

 

هو العلیم.علیکم السلام

 

حقیقت محبت، همان میل و گرایش، انجذاب و کشش درونی به سمت یک موجود است؛ اعم از اینکه حق باشد یا باطل، غریزي باشد یا فطري، ماندگار باشد یا ناپایدار، الهی باشد یا حیوانی و یا حتی شیطانی.

 

بطور کلی هر عملی که انسان انجام می دهد و هر حرکت ارادي و اختیاري که دارد با میل و حبّی است که در قلب او به حرکت درمی آید و آن هنگام که این میل و محبت به اوج خود رسید به نحوي که دل را پر کند و جایی براي غیر نگذارد، آن را عشق گویند؛ مانند گیاه عشقه، که آنقدر بر درخت می پیچد که گویی آن را تصاحب می کند.

 

امام صادق علیه السلام می فرمایند: اذا تجلی ضیاء المعرفته فی الفواد هاج ریح المحبه و اذا هاج ریح المحبه ، استأنس ظلال المحبوب و اثر المحبوب علی ما سواه .( مصباح الشریعه ص ۱۲۰ )

( وقتی که نور معرفت در دل، تجلّی پیدا کند، نسیم محبت در دل می وزد، و وقتی نسیم محبت در دل وزید، مُحبّ در سایه ی محبوب آرام میگیرد و محبوب را بر ما سوای او اختیار و انتخاب میکند )

 

شيخ اشراق هم می فرماید: به عالم عشق كه بالاي همه است، نتوان رسيدن تا از معرفت و محبت دو پاية نردبان نسازد».
عالم عشق منتهاي عالم معرفت و محبت است و واصل او منتهاي علماي راسخ و حكماي متأله.

 

از خصوصیات عشق که فرق آن را هم با محبت می رساند این است که عشق ظاهر را بیمار و روح را سالم می سازد اما محبت ظاهر را سالم می دارد

 

همانطور که فرموده اند: اثر عشق در بدن ویرانی و در روح آبادی است

 

شاه جان مر جسم را ویران كند                     بعد ویرانیش آبادان كند

 

سهروردي با عنايت به ريشة لغوي عشق "عشقه" نتيجه مي‌گيرد: عشق اگر چه جان را به عالم بقا مي‌‌رساند تن را به عالم فنا باز آرد، زيرا كه در عالم كون و فساد هيچ چيز نيست كه طاقت بار عشق تواند داشت.

 

و به طور اجمال و بیانی نه چندان تخصصی که برای همگان قابل ادراک باشد می توان گفت که محبت برای طبیعت و عشق برای مافوق طبیعت است

 

محبت وسیله ای است كه در طبیعت برای رساندن انسان به هدف هایی یا رسیدن طبیعت به هدف های خودش قرار داده شده، مثل محبت مرد و زن به یكدیگر، محبت به فرزندان در حیوانات عموماً و محبت به همنوع و امثال اینها. محبت با منطق و تعقل هماهنگ است و هم قابل كثرت و به اصطلاح قابل تقسیم است.

 

اما عشق نه با عقل و منطق ( عقل و منطق متناسب با عالم طبیبت و ناسوت ) سازگار است و نه قابل كثرت و تعدد است که قابل تعلق به مظاهر مختلف باشد و نه به درد هدف های طبیعت و جنبه مادی انسان می خورد و لهذا عشق به یكی از مظاهر طبیعت با سایر دستگاههای طبیعت هماهنگی ندارد. از این رو می توان فهمید كه عشق برای طبیعت آفریده نشده است، چون آنقدر سركش است كه به درد طبیعت نمی خورد.

 

عشق برای افقی مافوق طبیعت است كه برای مرحله ای فوق مرحله ی عقل است كه در آنجا دیگر وسیله نیست بلكه خود هدف است چون عالم وحدت عاشق و معشوق است عالم توحید است آنجا یک حقیقت است و آن عشق مطلق که عشق و عاشق و معشوق را در یکجا دارد

 

گر من و دل در بر او جا كنیم                       دیگر از این به، چه تمنا كنیم

 

كوی تو بزم دل شیدای ماست                        مسكن ما، منزل ما، جای ماست

 

ای درِ تو مقصد و مقصود ما                        وی رخ تو شاهد و مشهود ما

 

نقد غمت مایه ی هر شادیی                           بندگیت به ز هر آزادیی

 

عشق تو مكنون ضمیر من است                     خاك سرای تو سریر من است

 

ای غمت از شادی احباب به                          درد تو از داروی اصحاب به

 

كوه غمت سینه ی سینای من                         روشنی دیده ی بینای من

 

البته منظور از محبت در بسیاری از کلمات عرفا و اولیای خدا و شعرا همان عشق و یا مقدمات عشق است.

 

عشق، عین توحید است

محمد شاهرخ
منبع:گوهر معرفت

 


Powered by FAchat