(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : واویــلـا مــــادرم زهــــرا..... ۩ ایـام فــاطـمـیـه تـسـلـیـت باد ۩
نمایش موضوع اصلی :

عـلـی۲۰ سه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۹:۴۲ بعد از ظهر



يک جهان روضه و يک چشم پر از نم داری
آه، آقای  غريبم به  دلت  غم  داری

دردِ بی مادری ای کاش  دوايی  می داشت
فاطميّه  شده  و  اشک  دمادم  داری

صاحبِ مجلس روضه، غم  مادر  ديدی
بر درِ  خانه ی خود، بيرق ماتم  داری











آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد

آقا اجازه هست بخوانم برايتان
اين اتفاق از دم يک دَر شروع شد

تا ريشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد

فريادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد

اين ماجرا رسيد به آنجا که نيمه شب
بی اختيار گريه حيدر شروع شد...

وقتی رسيد قصه به اينجای شعر من
ايام خانه داری دختر شروع شد...

دختر رسيد تا خود آن لحظه ای که ظهر
يک ماجرا به قافيه سر شروع شد






بر مشامم می رسد بوی عزای فـاطـمـه

می شوم آماده ی گريه برای فـاطـمـه

هاتفی از آسمان ها می دهد امشب ندا

فاطميّه آمده، ماه عزای فـاطـمـه

فاطميّه آمده ای فاطميّون غيور

خانه ی دل را کنيد امشب سرای فـاطـمـه

در عزايش بر تنم دارم لباس نوکری

اين لباس مشکی ام باشد عطای فـاطـمـه

من کجا و گريه در بزم عزای او کجا ؟

اشک چشمانم بُوَد لطف خدای فـاطـمـه

بر جراحات عميق فاطمه مرهم نهد

هر کسی گريد ميان روضه های فـاطـمـه

هر کسی بر بام خانه پرچم زهرا زند

می شود ايمن ز غم تحت لوای فـاطـمـه

مهر زهرا را خدا با طينتم کرده عجين

افتخارم اين بُوَد هستم گدای فـاطـمـه

در قنوت هر نمازم بر لبم دارم دعا

بارلاها جان من گردد فدای فـاطـمـه

ياری زهرا نمودن با زبان است و عمل

ای که هستی در پی کسب رضای فـاطـمـه

می رسد آوای يـا مـهـدی هنوز از پشت دَر

ذکر تعجيل فرج باشد دعای فـاطـمـه

کی می آيی تا بگيری انتقام مادرت ؟


مَـهـدی زهرا بيــا، ای دلربای فـاطـمـه





ای روح دو صد مسيح محتاج دَمَت
زهرايی و خورشيد غبار قدمت
کی گفته که تو حرم نداری بانو؟
ای وسعت دلهای شکسته ، حَرَمت







Powered by FAchat