(نسخه قابل پرینت موضوع) عنوان موضوع : سرسفره ی عقد آروم تو گوشم گفت : نمایش موضوع اصلی : |
سرسفره ی عقد آروم تو گوشم گفت : میدونی من فردا شهید میشم؟! خندیدم گفتم ازکجامیدونی نکنه غیب گویی!؟ گفت:آره دیشب مادرم زهرارو توخواب دیدم ازدواجمون هم بهم تبریک گفت, بعدم بهم وعده ی شهادت داد. بغض کردم گفتم :پس من چی میخوای منو تنهابزاری بری!! توکه میدونی فردا قراره شهید بشی چرا پای سفره ی عقد نشستی چرامنوبه عقد خودت درمیاری؟؟؟ دستموفشاردادو لبخندی زدو گفت : آخه شنیدم شهید میتونه بستگانشوشفاعت کنه میخوام توی اون دنیا جزء شفاعت شده هام باشی میخوام مجلس عروسی واقعی رو اونجابرات بگیرم ... |
Powered by FAchat