(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن
نمایش موضوع اصلی :

بانوی آفتاب چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳ ۰۹:۲۲ بعد از ظهر

یه  جائیه تو دنیا همه براش می میرن 


شبی ساکت و دلگیر خودم بودم وقلبی که ز غم بسته به زنجیر و
هنگام اذان بود که پیچید در آفاق یکی نغمه تکبیر نوشتند،
که هنگام اذان دست به دامان خدا باش ومشغول دعا باش 
وگفتم به خدابین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرببلایم



 اللهم الرزقنا کربلا...
 اللهم الرزقنا کربلا...
اللهم الرزقنا زیارت الحسین فی الدنیا...

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی 
نگاه دار دلی را که برده ای به نگاهی
چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد
چه دوزخی چه بهشتی چه طاعتی چه گناهی
دست من گیر که این دست همان است که من 
سالها از غم هجران تو بر سر زده ام



 
 
 
حرم عشق كربلا ست و چگونه در بند خاك بماند آنكه پرواز آموخته‌است و راه كربلا می‌شناسد و چگونه از جان نگذرد آنكس كه می‌داند جان بهای دیدار است. 
گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین ‌تر است؛ و نگو شیرین ‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین ‌تر. 
در ملكوت اعلا جز شهید زنده نیست و حیات دیگران اگر هم باشد به طفیل شهداست. 
سوختن كمال عشق است اما آنها كه سوختن پروانه در آتش شمع را كمال عشق می‌دانند كجایند كه سوختن انسان در آتش عشق را به نظاره بنشینند؟ 
سر مبارك امام عشق بر بالای نی رمزی است بین خدا و عشاق، كه این است بهای دیدار. 
در عالم رازی هست كه جز به بهای خون فاش نمی‌شود. 
هنر آن است كه بمیری، پیش از آنكه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان‌اند كه چنین مرده‌اند. 
ای شهید! ای آنكه بر كرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان ‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون كش.


 
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا

 
 
من تا ابدالدهر بدهکار حسینم 
و دلم امشب سخت بیقرار احرام حرمت بود ارباب
و دلم امشب سخت گرفته بود از نالایقی در محضرت
و دلم امشب کربلا میخواست....


حسین جان:

Powered by FAchat