(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : ای کاش که قانون خریت جاری بشود به آدمیت
نمایش موضوع اصلی :

حریم قدس یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴ ۱۰:۳۳ بعد از ظهر


روزی به رهی مرا گذر بود 
خوابیده به ره جناب خر بود 
 
از خر تو نگو که چون گهر بود 
چون صاحب دانش و هنر بود 
 
گفتم که جناب در چه حالی 
فرمود که وضع باشد عالی 
 
گفتم که بیا خری رها کن 
آدم شو و بعد از این صفاکن 
 
گفتا که برو مرا رها کن 
زخم تن خویش را دوا کن 
 
خر صاحب عقل و هوش باشد 
دور از عمل وحوش باشد 
 
نه ظلم به دیگری نمودیم 
نه اهل ریا و مکر بودیم 
 
راضی چو به رزق خویش بودیم 
از سفرۀ کس نان نه ربودیم 
 
دیدی تو خری کشد خری را؟ 
یا آنکه برد ز تن سری را؟ 
 
دیدی تو خری که کم فروشد ؟ 
یا بهر فریب خلق کوشد ؟ 
 
دیدی تو خری که رشوه خوار است؟ 
یا بر خر دیگری سوار است؟ 
 
دیدی تو خری شکسته پیمان؟ 
یا آنکه ز دیگری برد نان؟ 
 
دیدی تو خری حریف جوید؟ 
یا مرده و زنده باد گوید؟ 
 
دیدی تو خری که در زمانه؟ 
خرهای دیگر پیش روانه 
 
یا آنکه خری ز روی تزویر 
خرهای دیگر کشد به زنجیر؟ 
 
هرگز تو شنیده ای که یک خر؟ 
با زور و فریب گشته سرور 
 
خر دور ز قیل و قال باشد 
نارو زدنش محال باشد 
 
خر معدن معرفت کمال است 
غیر از خریت ز خر محال است 
 
تزویر و ریا و مکر و حیله 
منسوخ شدست در طویله 
 
دیدم سخنش همه متین است 
فرمایش او همه یقین است 
 
گفتم که ز آدمی سری تو 
هرچند به دید ما خری تو 
 
بنشستم و آرزو نمودم 
بر خالق خویش رو نمودم 
 
ای کاش که قانون خریت 
جاری بشود به آدمیت 

 


Powered by FAchat