(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند
نمایش موضوع اصلی :

یاران مهدی یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵ بعد از ظهر


دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند، تو که تجلی عشقی.تو را غایب نامیده اند چون ظاهر نیستی نه این که حاضر نباشی.می دونم که بین مایی. نامه عمل ما رو هر هفته می خونی و به حال بعضی ها می خندی و به حال بعضی هامون هم اشک های قشنگت از گوشه چشمت جاری می شود.مهدی جون می خواستم یه حقیقتی رو بهت بگم این که بعضی وقتا فراموشت می کنیم و چقدر سخته آدم لحظه هایی از زندگی اش رو با فراموش کردن تو و خدا بگذرونه. اون وقت شاید دیگه هیچ وقت نتونه اون خطاشو جبران کنه. پس مهدی جون تنهامون نذار.آقاجان! ما که نماز شب خوندن و شب زنده داری بلد نیستیم، ما که گوشه حوزه ها بزرگ نشدیم، ما که مقدس اردبیلی نمی شیم، تکلیف ما رو روش کن می بینمت یا نه؟آقاجان! دنیا دارد از هم می پاشد. دیگر دخترها و پسرها را نمی شود از هم تشخیص داد، دیگر درمراسم های عروسی مردها و زن ها سر یک میز می نشینند!دلم می خواد ببینمتون و هرچیزی که تو دلم تلنبار شده رو براتون بگم؛ براتون از پدر و مادرهایی بگم که با بی پولی بچه هاشان را خدایی بزرگ کردند و براتون از جانبازهایی بگم که گوشه تخت بیمارستان بستری هستند و هیچ کس سراغشون رو نمی گیره؛ انگار همه یادشان رفته است که همین شهدا و جانبازان و آزادگان بودند که کشورما، میهن عزیز ما ایران را نجات دادند و آنها جان ها و جسم های خود را دادند تا ما، در آرامش باشیم. اما ما چه دادیم؟الان دیگربعضی ها حتی به خانواده شهید هم احترام نمی گذارند. مادر شهید باید در خانه ای زندگی کند که از خشت و گل ساخته شده است اما انسانهایی که بویی از شهید و شهادت نبرده اند باید درخانه های چندصد میلیاردی زندگی کنند اما این انصاف نیست.توی این دور و زمونه همه چیز با پول است اگر پول داشته باشی آدم مهمی هستی ولی اگر نداشته باشی...زندگی تو این دور و زمونه سخته، معلم دینی ما همیشه می گفت: زندگی وقتی خوبه که آقامون مهدی(عج) باشن آقاجون با خود یه عهدی بستم که اگر تو رو ببینم با همون نگاه اول جونمو بدم براتون.

Powered by FAchat