(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : برای تو ک خوبی !!!
نمایش موضوع اصلی :

روزهای سخت 01 سه شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۵۶ قبل از ظهر

گاهی دلم می خواهد به روزگار بی دغدغه ی کودکی ام باز گردم ،
دستانم را به دست زبر بابا دهم و ازگرمای تابستان به درخت گردوی سالخورده باغمان پناه برم ،
به روزگاری که صفا داشت روزها و شب هایمان با همان نان خالی و چای ایرانی ...
و خانه ی کلنگی مان که همسایه ی مسجد بود و من مکبرش و شب عاشورا در حیاط آن مسجد چشمان بسوزد
و بمالمش که خوابم نبرد و به ای واویلای سحرگاه عاشورا برسم!

گاهی دلم اشک فراوان می خواهد ، گوشه ای دنج تا بغض نهفته ام را
برملا کنم برایش ، چقدر بزرگ شدن بد است این روزها ، خیلی بد!

 

بیــــــــــــــــــــا...

قول می دهیم کنارت بمانیم

قول می دهیم یادمان نرود ما دعوتت کرده ایم

قول می دهیم به رویت اسلحه نکشیم

کودک شیرخواره ات را نکشیم

خانواده ات را به اسارت نبریم

قول می دهیم 

کنارت بمانیم

وفا دار باشیم

فقط

بیـــــــــا


 

جاری می شوی

در کلماتم

در صفحاتم

در وجودم

و این طولانی ترین رود دنیاست

 از دلم تا نگاه تو 

متموج و خروشان!

و چه سهل است و ممتنع

هزار هزار منزل راه تا کنارت

که با مژه بر هم زدنی می توان آن را پیمود!!!
 

مسافر

سفرت به خیر! 

چندگاهی است

گاه و بی گاه دلتنگت می شوم

نگفتی 

در این بی سر و سامانی

حزن سهمگین نبودنت را 

چگونه تاب آورم؟!.......


 

 

 

 



 

 

 

 


Powered by FAchat