(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : "نمازگزار جهنمی"
نمایش موضوع اصلی :

*زينب* پنجشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۵۷ قبل از ظهر

 ( لطفا تا آخر بخونید )
..

..
آنها شروع به خواندن اسامی کسانی که وارد جهنم می شدند کردند
نامش در ابتدا خوانده شد
او بر روی زانو خود سقوط کرد و فریاد زد که این نمی تواند باشد
"چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟
من همه زندگی ام خدمت کردم ، من کلام خدا را ترویج کردم
چشمان او تار شده بود و او خیس عرق ، به لرزش افتاد
دو فرشته بازوانش را گرفتند
همانطور که پایش روی زمین کشیده می شد
آنها وی را از طریق جمعیت ، به سوی شعله های آتش فروزان جهنم  بردند
..

..
او فریاد می زد و متعجب بود ، آیا  کسی وجود دارد ، که  به او کمک کند
او تمام اعمال خوبی  که انجام داده بود، را فریاد می زد ، 
که چگونه به پدرش کمک می کرد
روزه اش ، نمازهایش ، خواندن قرآنش ..
او التماس می کرد ، در صورتی که هیچ کس از آنها به وی کمک نکردند
فرشتگان جهنم  او را با زور روی زمین می کشیدند و ادامه دادند
آنها نزدیک به آتش دوزخ رسیدند
..

..
او به عقب نگاه کرد و این آخرین درخواست او بود
ای رسول خدا (ص) نگفته بودی:
چگونه پاک می کند کسی را که
هر روز پنج بار در روز خود را ، در آب زلال شستشو می دهد
و نمازهای پنجگانه را بجای می آورد و دیگر هیچ پلیدی برایش باقی نمی ماند
او شروع کرد به فریاد زدن
نماز من ! نماز من !
نماز من !
دو فرشته متوقف نشدند
و آنها را به لبه پرتگاه جهنم آمدند
شعله های آتش صورتش را سوزاندند
..

..
او در لحظه آخر به عقب نگاه کرد
اما چشمانش دیگر امیدی نداشت و هیچ چیزی در سمت چپ او نبود.
یکی از فرشتگان او را به جلو انداخت
او خود را در هوا یافت و به سوی شعله های آتش افتاد
او فقط پنج یا شش فوت افتاده بود
که در آن هنگام ، دستی  بازویش را گرفت و او را به عقب کشید
او سر خود را بلند کرد و پیر مردی را با ریش بلند سفید دید
او گرد و غبار را از خود پاک کرد و از او پرسید:
"تو کی هستی؟" پیر مرد جواب داد: "من نمازهای توام".
"چرا اینقدر دیرکردی ! من تقریبا در آتش بودم
تو من را در آخرین لحظه نجات دادی قبل از اینکه بیفتم
پیر مرد لبخند زد و سرش را تکان داد:
تو همیشه من را در آخرین لحظه انجام می دادی ، آیا فراموش کرده ای؟
در آن لحظه، او چشم را باز و بسته کرد و و سر خود را از سجده برداشت
او عرق کرده بود. او صدایی از بیرون شنید
او اذان نماز را شنید
او به سرعت بلند شد و وضو گرفت
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
وقتى نماز واجب را مى خوانى ، آنرا در وقت خودش
چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی ونگرانی که
دیگر هرگز به نماز موفق نمى شوى
..

..
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود
که خداوند بزرگ و متعال مى فرماید:
من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد
او را عذاب نكنم و بى حساب او را به بهشت ببرم .
این نوشته را برای دوستان خود بفرستید
شاید شما بتوانید کمک کنید بعضی ها چشمهایشان باز شود
و چه کسی می داند؟
شاید این کار خوبی است که می تواند به شما در روز قیامت کمک کند
نماز اول وقت راه نجات ما هنگام قبض روح ، فشار قبر و دوری از آتش جهنم است
خــداوند به حضرت داوود (ع) وحی فرمود:
ای داوود! به مردم روی زمین از قول مــن بگو:
هر کس مــرا دوست بدارد ، دوست مــن است
و مــن همنشین کسی هستم که با مــن همنشینی کند 
و مونس کسی هستم که با مــن هم صحبت شود
کسی را بر می گزینم که مـرا اختیار کند
مطیع کسی هستم که از مــن اطاعت کند
هر بنده ای که مـرا دوست بدارد و مـن از قلب او این محبّت را ببینم
چنان او را دوست می دارم که کسی بر وی سبقت نگرفته باشد
و هر کس حقیقتا مــرا طلب کند، مــرا می یابد
و هر کس غیر از م‍ـن  را طلب کند هرگز مــرا نمی یابد
پس ای مردم روی زمین!
غرور های خود را از خود دور کنید و به سوی کرامت و مصاحبت  مـن بیایید.
با  مــن مجالست و اُنس بگیرید ، تا  مــن هم با شما مأنوس شوم
و به محبّت شما پیشدستی کنم.


منبع:حرف دل


Powered by FAchat