(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : داستان کوتاهی از حجاب ..آقای کافی نقل کرده اند:
نمایش موضوع اصلی :

الما چهارشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۸:۱۳ بعد از ظهر

آقای کافی نقل کرده اند:

داشتم میرفتم قم، ماشین نبود،ماشین های شیرازو سوار شدیم 

یه خانمی ام جلوی ما نشسته بود ،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن 

هی دقیقه ای یکبارموهاشو تکون میدادو سرشو تکون می داد وموهاش میخورد

توصورت من ، هی بلند میشد هی می شست، هی سرو صدا میکرد 

می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه 

برگشت ، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته بود 

(
خب چادرسرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش )

گفت: اقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت ؟

بردار یکی بشینه

نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه .






 


Powered by FAchat